English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operating room U جایگاه عمل
operating room U اطاق عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self operating U خود کار
operating U عامل
operating U عملیاتی
operating level U سطح فعالیت
operating point U نقطه کار
operating key کلید گزینش
operating instruction U دستور کار
operating instruction U مقررات کار
operating handle U دستگیره راه اندازی
operating handle U دستگیره کولاس
operating rod U میلهعملیات
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating lever U اهرم گرداننده
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating personnel U پرسنل فعال
operating panel U تابلوی عملکرد
operating manual U دستور کار
operating manual U دستورالعمل
operating loss U زیان عملیاتی
operating lever U اهرم عملکرد
operating lever U دستگیره عامل کولاس
operating lever U اهرم عامل اهرم کولاس
operating floor U عملیاتزمین
operating dam U سدعملیاتی
field operating U عمل کننده در صحرا
operating condition U رژیم
operating capital U سرمایه در گردش
operating budget U بودجه بهره برداری
operating budget U بودجه عملیاتی
operating bridge U پل کارگاهی
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating agency U قسمت اجرایی
operating agency U شعبه عامل
operating cost U هزینه عملیاتی
operating cost U هزینه بهره برداری
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
operating cord U نختنظیم
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating conditions U رژیم
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating cost U مخارج عملیاتی
machine operating U عملکرد ماشین
operating profit U سود عملیاتی
operating speed U سرعت عملکرد کار
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating staff U متصدیان
operating stand U اطاق هدایت
operating weight U وزن عملیاتی
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating supplies U مواد کمکی
operating voltage U ولتاژ کار
operating temperature U درجه حرارت کار
operating systems U سیستم عامل
operating temperature U دمای عملیاتی
operating system/ U سیستم عامل دو
operating rooms U جایگاه عمل
operating system U سیستم عامل
operating speed U سرعت عملیاتی
operating rooms U اطاق عمل
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating program U برنامه عملیات
operating program U برنامه اجرایی
operating profit U سود ناخالص
operating handle U دستگیره عامل
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating signal U سیگنال دستگاه
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
network operating system U سیستم عامل شبکه
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
host operating system U سیستم عامل میزبان
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
goest operating system U سیستم عامل مهمان
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
disk operating system U سیستم عامل گردهای
crypt operating instructions U دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
tape operating system U سیستم عامل نوار
operating system monitor U مبصر سیستم عامل
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
aitcraft operating weight U وزن اصلی هواپیما
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
virtual storage operating system U سیستم عامل حافظه مجازی
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
general purpose operating system U سیستم عامل همه منظوره
these room let well U نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
still room U شربتخانه
room no U اطاق شماره 3
the f. of a room U اثاثیه اطاق
room U جا
room U انبار
room U مجال
room U خانه
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
room U محل موقع
room U اطاق
room U وسیع تر کردن
room U فضا
in the room of U بجای
in the room of U درعوض
room U اتاق
take your w to another room U اسباب کارخودراباطاق دیگرببرید
in my room U در اتاقم
room U مسکن گزیدن منزل دادن به
May I see the room? U آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
Get out of the room. U از اتاق بروبیرون
common room U اتاق استادان
common room U باشگاه دانشجویان
ware room U بارخانه
common room U تالار دانشجویان
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
I'd like a double room U من یک اتاق دو نفره میخواهم.
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
Could you reserve a room for me? U آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
waiting-room U اتاق انتظار
assmbly-room U اتاق همایش
Mary is in the next room. U ماری در اتاق پهلویی است.
a sinlge room U یک اتاق یک نفره
ware room U انبارکالا
ware room U انبار گمرک
they rushed into the room U ریختند توی اطاق
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
the room was not lived in U هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
test room U اطاق ازمایش
keeping-room U اتاق نشیمن
test room U ازمایشگاه
tap room U محل پیاله فروشی
they rushed out of the room U از اطاق بیرون ریختند
tiring room U محل تعویض لباس هنرپیشه
to spray a room U امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
ware room U انبار کردن مخزن
a single room U یک اتاق یک نفره
war room U اتاق عملیات
war room U اتاق جنگ
waiting room U اطاق انتظار
wainscoting of a room U کار چوبی داخل اطاق
upper room U بالاخانه اطاق فوقانی
ward room U اطاق افسران در کشتی جنگی
leg room U جا برای پاها
crew's room U اتاقخدمه
dimmer room U تاریکخانه
engine room U اتاقموتور
first focal room U اولیناتاقمرکزی
laundry room U اتاقکلبایشویی
men's room U مستراح مردانه
pump room U اتاقپمپ
rehearsal room U اتاقتمریننمایش
room thermostat U اتاقکترموستاد
control room U اتاقکنترل
tea-room U چایخانه
tea-room U رستوران
leg room U پا جا
ladies' room U مستراح زنانه
reading room U اتاق قرائت
reading room U خوانشگاه
reading room U قرائت خانه
reception room U اتاق پذیرایی
reception room U اتاق انتظار
reception room U پذیرشگاه
tea-room U کافه
second focal room U دومیناتاقمرکزی
service room U اتاقسرویسدهی
We entered the room together . U باهم وارد اطاق شدیم
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
I slipped into the room . U یواشکی وارد اطاق شد
elbow room <idiom> U
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
Room 123 U اتاق 123
What is my room number? U شماره اتاق من چند است؟
Do you have a room with a better view? U آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
a double room U یک اتاق دو نفره
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
torpedo room U اتاقکاژدر
consulting room U اتاقمعاینه
double room U اتاقدونفره
incident room U اتاقبازجوئی
morning room U اتاقنورگیر
room service U سرویسداخلاتاق
spare room U اتاقمخصوصمیهمانان
We are cramed for room. U جایمان تنگ است
There is no room for doubt. U جای تردید نیست
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
tap room U جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
guard room U پاسدارخانه
cycle of the room U دورقمر
cycle of the room U گردش ماه
rest room U استراحتگاه
crush room U گردش گاه بازیگرخانه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com