English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operating handle U دستگیره عامل
operating handle U دستگیره کولاس
operating handle U دستگیره راه اندازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
operating U عامل
operating U عملیاتی
self operating U خود کار
handle U مانور کردن
handle U سیم بین چکش و دستگیره
this will a for a handle U بدرمن نمیخورد
handle U با دست عمل کردن
handle U دست داشتن دسته
handle U گیره نگهدارنده
handle U ضامن دستگیره
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handle U شمارهای که فایل فعال را مشخص میکند در برنامهای که به فایل دستیابی دارد
handle U گیره
this will a for a handle U بکارمن نمیخورد
the handle to one's name U لقب
handle U اداره کردن بازی مددکاری بوکسور
handle U دستگیره
handle U دستکاری کردن
handle U خرید و فروش کردن
take-up handle U دستهسوارکننده
handle U سروکارداشتن با
handle U دسته
handle U قبضه شمشیر
handle U وسیله لمس
handle U احساس بادست
handle U دست زدن به
handle U دست زدن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
to handle something U چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
handle U دسته گذاشتن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
handle U بکار بردن
operating lever U دستگیره عامل کولاس
operating loss U زیان عملیاتی
operating lever U اهرم عامل اهرم کولاس
operating lever U اهرم عملکرد
operating manual U دستورالعمل
operating manual U دستور کار
operating panel U تابلوی عملکرد
operating personnel U پرسنل فعال
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating point U نقطه کار
operating profit U سود عملیاتی
operating lever U اهرم گرداننده
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating cost U مخارج عملیاتی
operating cost U هزینه بهره برداری
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating instruction U مقررات کار
operating instruction U دستور کار
operating key کلید گزینش
operating level U سطح فعالیت
operating profit U سود ناخالص
operating stand U اطاق هدایت
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating supplies U مواد کمکی
operating system/ U سیستم عامل دو
operating temperature U دمای عملیاتی
operating temperature U درجه حرارت کار
operating voltage U ولتاژ کار
operating weight U وزن عملیاتی
operating cord U نختنظیم
operating dam U سدعملیاتی
operating floor U عملیاتزمین
operating staff U متصدیان
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating speed U سرعت عملکرد کار
operating program U برنامه اجرایی
operating program U برنامه عملیات
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating signal U سیگنال دستگاه
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating speed U سرعت عملیاتی
operating rod U میلهعملیات
operating cost U هزینه عملیاتی
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
operating room U جایگاه عمل
field operating U عمل کننده در صحرا
operating rooms U اطاق عمل
operating system U سیستم عامل
operating systems U سیستم عامل
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
machine operating U عملکرد ماشین
operating rooms U جایگاه عمل
operating budget U بودجه بهره برداری
operating budget U بودجه عملیاتی
operating capital U سرمایه در گردش
operating bridge U پل کارگاهی
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
operating agency U قسمت اجرایی
operating agency U شعبه عامل
operating room U اطاق عمل
operating conditions U رژیم
operating condition U رژیم
grab handle U دستگیره
grip handle U جادستی
guide handle U دستهیراهنما
gun handle U دستهتلمبه
the handle of the face U بینی
elevating handle U دستهبالابر
the handle of the face U دماغ
auxiliary handle U دستهکمکی
basket handle U گذرگاهبهشکلدستهزنبیل
brake handle U ترمزدستی
carriage handle U دستگیرهحامل
carrying handle U دستهحمل
cross handle U ضامنضربدری
door handle U دستگیرهدر
door-handle U اهرم در
half handle U نیمدسته
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
fly off the handle <idiom> U از کوره در رفتن
The handle of the bucket has come off. U دسته سطل کنده شده
door-handle U دستگیرهدر
types of handle U انواعدسته
turning handle U دستهچرخشگر
traversing handle U دستهعرضی
starter handle U دستهآغازگر
side handle U دستهجانبی
shaped handle U دستهحالتدهنده
safety handle U دستهایمنی
retractable handle U دستهجمعشو
pull handle U دستهکشش
lifting handle U دستهبلندکننده
knob handle U دکمهدستی
insulated handle U دستهعایقدار
carrier handle U دستگیره حمل
carrier handle U دسته حمل
handle escutcheon U روقفلی دسته
charging handle U دستهینشانگیر
crank handle U اهرم دستی
handle escutcheon U روقفلی فرمان
handle bar U دسته موتورسیکلت
handle bar U فرمان
handle bar U دسته دوچرخه
hammer handle U دسته چکش
file handle U دسته سوهان
handle the ball U دست زدن توپزن به توپ
lever handle U دستگیره اهرم
star handle U دستگیره گردان
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
reshape handle U دایره کوچک نمایش داده شده روی یک فریم اطراف یک شی یا تصویرکه کاربرمیتواندانتخاب کند وبکشد تا شکل فریم یا شی گرافیکی را تغییردهد
knurled handle U دستگیره اج دار
jug handle U شکاف به عرض دست
pump handle U زیاد تکان دادن
scoop handle U مشته
balanced handle U دسته تعادل
capstan handle U هندل
disk operating system U سیستم عامل گردهای
network operating system U سیستم عامل شبکه
goest operating system U سیستم عامل مهمان
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
host operating system U سیستم عامل میزبان
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
operating system monitor U مبصر سیستم عامل
crypt operating instructions U دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
aitcraft operating weight U وزن اصلی هواپیما
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
tape operating system U سیستم عامل نوار
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
I can handle (cope with) hom. U از پس اوبرمی آیم
interior door handle U دستهداخلدر
The door – handle has broken off. U دسته درشکسته است
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
air brake handle U دستهترمزهوایی
window winder handle U دستگیرهحرکتدهندهشیشه
oxygen control handle U دستهکنترلاکسیژن
pistol grip handle U دستهنگهدارندهپیستون
figure skiing handle U دستهچوباسکی
handle bar arm U دسته فرمان
inside door handle U دستگیره داخل درب اتومبیل
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
virtual storage operating system U سیستم عامل حافظه مجازی
general purpose operating system U سیستم عامل همه منظوره
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
To fly into a rage. To foly off the handle. U آتشی شدن (ازکوره دررفتنن )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com