English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operating agency U شعبه عامل
operating agency U قسمت اجرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
agency U نمایندگی
agency U کارگزار دلال
agency U عاملیت
using agency U یکان استفاده کننده
using agency U مقام استفاده کننده
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
agency U واسطه
agency U قسمت
agency U وکالت
agency U گماشتگی ماموریت
agency U وساطت
agency U پیشکاری دفترنمایندگی
agency U کارگزاری
agency U عامل
agency U نماینده
agency U دایره
agency U اژانس شعبه
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
claimant agency U اداره کارپردازی
collection agency U عامل جمع اوری اخبار
news agency U بنگاه خبرگزاری
executing agency U مقام اجرا کننده
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
executing agency U شعبه اجرایی
financial agency U اداره دارایی
financial agency U اداره مالیه
forwarding agency U نمایندگی حمل و نقل
free agency U فاعل مختاری
translation agency U دارالترجمه
news agency U آژانس خبری
employment agency U آژانسکاریابی
travel agency U اژانس مسافرتی
travel agency U آژانس مسافرتی
translation agency U موسسه ترجمه
claimant agency U شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
translation agency U دفتر ترجمه
advertising agency آژانس تبلیغاتی
agency of communications U منبع ارتباط
agency of communications U شعبه ارتباطات
travel agency U اژانس مسافری
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
international atomic energy agency U اژانس بین المللی انرژی اتمی
operating U عامل
self operating U خود کار
operating U عملیاتی
operating lever U اهرم گرداننده
operating program U برنامه عملیات
operating loss U زیان عملیاتی
operating lever U اهرم عامل اهرم کولاس
operating ratio U نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating lever U دستگیره عامل کولاس
operating ratio U نرخ عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating program U برنامه اجرایی
operating profit U سود ناخالص
operating profit U سود عملیاتی
operating point U نقطه کار
operating personnel U افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
operating personnel U پرسنل فعال
operating panel U تابلوی عملکرد
operating manual U دستورالعمل
operating manual U دستور کار
operating signal U سیگنال دستگاه
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating floor U عملیاتزمین
operating dam U سدعملیاتی
operating cord U نختنظیم
operating weight U وزن عملیاتی
operating voltage U ولتاژ کار
operating temperature U درجه حرارت کار
operating temperature U دمای عملیاتی
operating system/ U سیستم عامل دو
operating supplies U مواد کمکی
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
operating stand U اطاق هدایت
operating staff U متصدیان
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating speed U سرعت عملکرد کار
operating speed U سرعت عملیاتی
operating slide U دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
operating rod U میلهعملیات
operating room U جایگاه عمل
operating budget U بودجه بهره برداری
operating budget U بودجه عملیاتی
operating bridge U پل کارگاهی
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
machine operating U عملکرد ماشین
operating lever U اهرم عملکرد
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
field operating U عمل کننده در صحرا
operating room U اطاق عمل
operating theatres U نمایشگاه عمل جراحی
operating theatre U نمایشگاه عمل جراحی
operating systems U سیستم عامل
operating system U سیستم عامل
operating rooms U اطاق عمل
operating rooms U جایگاه عمل
operating capital U سرمایه در گردش
operating condition U رژیم
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating handle U دستگیره کولاس
operating instruction U مقررات کار
operating instruction U دستور کار
operating key کلید گزینش
operating conditions U رژیم
operating cost U هزینه عملیاتی
operating cost U هزینه بهره برداری
operating cost U مخارج عملیاتی
operating handle U دستگیره عامل
operating level U سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level U سطح فعالیت
operating handle U دستگیره راه اندازی
gate operating ring U حلقهورودیعملکننده
goest operating system U سیستم عامل مهمان
aitcraft operating weight U وزن اصلی هواپیما
gate operating platform U سکوی مانور دریچه ها
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
crypt operating instructions U دستورالعملهای انجام عملیات رمز دستورات کار با رمز
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
tape operating system U سیستم عامل نوار
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
host operating system U سیستم عامل میزبان
operating system monitor U مبصر سیستم عامل
gate operating deck U سکوی مانور دریچه ها
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
disk operating system U کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
disk operating system U سیستم عامل گردهای
shortest operating time U کوتاهترین زمان عملیات
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
network operating system U سیستم عامل شبکه
breechblock operating lever assembly U سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
general purpose operating system U سیستم عامل همه منظوره
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
virtual storage operating system U سیستم عامل حافظه مجازی
multiple loading operating system U سیستم عامل بارکننده چندتایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com