English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open policy U بیمه نامه باز
open policy U بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy U بیمه نامه قابل تغییر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
open door policy U سیاست درهای باز
the open door policy U سیاست دروازههای باز
Other Matches
policy U بیمه نامه
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
policy U مسلک سیاست
policy U تدبیر
policy U خط مشی روش
policy U رویه
policy U خط مشی سیاستمداری
policy U سیاست
policy U مصلحت اندیشی
policy U کاردانی
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policy U سند معلق به انجام شرطی
policy U اداره یاحکومت کردن
policy U خط مشی
mixed policy U بیمه نامه مختلط
endowment policy U بیمهی عمر
land policy U سیاست اقتصادی مربوط به زمین
policy making U سیاست گذاری
insurance policy U قرارداد بیمه
insurance policy U بیمه نامه
insurance policy U سند بیمه
monetary policy U سیاست پولی
national policy U خط مشی ملی
policy-making U سیاست گذاری
underwrite policy U بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy U بیمه نامه ارزش گذاری نشده
valued policy U بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy U قرارداد اجاره کشتی
voyage policy U بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy U سیاست دستمزد
wagering policy U بیمه قماری
national policy U سیاست ملی
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
economic policy U سیاست اقتصادی
employment policy U سیاست اشتغال
evacuation policy U روش تخلیه پزشکی
evacuation policy U خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy U سیاست انبساطی
financial policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
floating policy U بیمه نامه متغیر
health policy U سیاست بهداشتی
development policy U سیاست توسعه
commercial policy U سیاست بازرگانی
budgetary policy U سیاست بودجهای
agreed value policy U بیمه نامه با ارزش توافق شده
income policy U سیاست مربوط به درامدها
income policy U سیاست درامدی
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
bearer policy U بیمه نامه بدون نام
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
blanket policy U بیمه نامه کلی
blanket policy U بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy U بیمه نامه جامع
honesty is the best policy U عین مصلحت در راستی ودرستی است
foreign policy U سیاست خارجی
policy objectives U اهداف سیاستی
policy objectives U اهداف موردنظر
public policy U سیاست عمومی
policy holder U دارنده بیمه نامه
re assurance policy U قرارداد بیمه اتکایی
policy holder U دارنده بیمه
social policy U سیاست اجتماعی
policy file U پرونده خط مشیها و دستورات
stabilization policy U سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy U سیاست تثبیت
policy implication U کابرد سیاستی
pricing policy U سیاست قیمت گذاری
policy makers U سیاست گذاران
policy of contianment U سیاست تحدیدی
policy maker U سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
policy implication U کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options U انتخابهای سیاستی
policy options U انتخابهای مورد نظر
foreign policy U خط مشی عمل خارجی
stop go policy U توسعه
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
tax policy U سیاست مالیاتی
to a dapt a policy U رویهای اتخاذ کردن
policy book U پرونده خط مشیها
time policy U بیمه نامه مدت دار
ostrich policy U رویه کبک
ostrich policy U سیاست خود فریبی
policy book U کتاب روشها
time policy U بیمه نامه دریایی با مدت محدود
to u. a policy of insurance U سند بیمه
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
to u. a policy of insurance U رابکسی دادن
policy dilemma U معمای سیاستی
policy of pandering U سیاست خودشیرین بودن
outward looking policy U سیاست برون نگر
the policy of the government U رویه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
scorched-earth policy U نابودکردنوازبینبردن
compensatory fiscal policy U سیاستهای مالی ترمیمی
comprehensive insurance policy U بیمه نامه جامع
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
restrictive fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
expansionary fiscal policy U سیاست مالی انبساطی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
easy money policy U سیاست گشایش پول
passive fiscal policy U سیاست مالی غیر فعال
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
contractionary fiscal policy U سیاست مالی انقباضی
pure fiscal policy U سیاست مالی خالص
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy U سیاست مالی فعال
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
What does Main Street think of this policy? U بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
anti development policy U سیاست ضد توسعه
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
all risk insurance policy U بیمه نامه تمام خطر
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
begger my neighbour policy U سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
The policy of balance of power. U سیاست موازنه قدرت
austere fiscal policy U سیاست مالی مضیق
anti inflationary policy U ضد تورمی
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
insured, policy holder U بیمه شده
tools of fiscal policy U ابزار سیاست مالی
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
to open out U توسعه دادن
to open out U گستردن
to open out U بسط دادن
open out U بسط دادن
the open U هوای ازاد
open out U توسعه دادن
X/OPEN U ول ایجاد سیستمهای باز هستند
the open U ملا عام
the open U ملاء عام
to open out U باز کردن
To come into the open. U آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open U فضای باز
open U قابل بحث
open U بی دفاع واریز نش
open U بلامتصدی
open U بازکردن
open U پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open U واریز نشده
open U دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open U کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open U فایل خواندنی و نوشتنی
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open U اشکار
open U خط بازبی دفاع
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
open U زمین باز گسترده
open U ازاد
open U باز
open U باز شدن
open U مفتوح شدن
open U مروحه را باز کنید
open U سکی
open U وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open U وزن ازاد
open U شکفتن
open U ازاد اشکار
open U روشن شدن خوشحال شدن
open U افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open U گشودن گشادن
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open U باز کردن باز شدن
open U دایر
open U گشوده سرگشاده
open U آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open U مفتوح
open U :باز
open to any one U مباح
open U روباز
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open U بی الایش
open U مهربان رک گو
open U بی ابر
open U بی پناه
open U نابسته
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
open U درمعرض
open U صریح
open-handed <adj.> U دست و دلباز
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
open to question <adj.> U مورد شک
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com