Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
of good report
U
نیک نام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards .
U
یک بام ودو هوانمی شود
HE is good at math. He has a good head for figures.
U
حسابش ( ریاضیات ) خوب است
Good gracious ! Good heaven ! My god !
U
پناه برخدا
report
U
گزارش دادن به
report
U
مدرک
report
U
گواهی
report
U
خبردادن
report
U
شهرت
report
U
انتشار
report
U
صدا
report
U
گزارش دادن
report
U
گزارش
report
U
اطلاع دادن
report
U
شایعه
the report goes
U
چنین گویند
report
U
صدای شلیک
report
U
معرفی کردن خود
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
U
خبر
report
U
گزارش دیدبانی
command report
U
گزارش فرماندهی
situation report
U
گزارش وضعیت
contact report
U
گزارش اخذ تماس
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
report generator
U
تولیدگزارش
report generator
U
گزارش زایی گزارش گیری
report program
U
برنامه گزارش
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
annual report
U
گزارش سالانه
annual report
U
گزارش سالیانه
report writer
U
گزارش نویسی
report writer
U
نویسنده گزارش
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
school report
U
گزارش اموزشگاه
to report for duty
U
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
report of survey
U
گزارش تحقیقات یا بررسیها
self report inventories
U
پرسشنامههای خودسنجی
report generator
U
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
contact report
U
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
flash report
U
گزارش برق اسا
survey report
U
گزارش بازرسی
submit a report
U
گزارش دادن
subemit a report
U
گزارش دادن
fitness report
U
تعرفه خدمتی
status report
U
گزارش وضعیت
spot report
U
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
snap report
U
گزارش فوری یا انی
feeder report
U
گزارشات تکمیلی
feeder report
U
گزارشات بعدی
final report
U
گزارش نهایی
draft report
U
گزارش نیمه نهایی
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
error report
U
گزارش خطا
flash report
U
گزارش انی
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report
U
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
detailed report
U
گزارش مشروح
this report is incredible
U
این گزارش را نمیتوان باورکرد
viva report
U
گزارش شفاهی
technical report
U
گزارش فنی
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
i saw the report in the rough
U
من پیش نویس این گزارش رادیدم
interim report
U
گزارش پیشرفت کار
internal report
U
گزارش داخلی
management report
U
گزارش مدیریت
mortar report
U
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
to report oneself
U
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
periodic report
U
گزارش دورهای
progress report
U
گزارش پیشرفت کار
hot report
U
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
hot report
U
گزارش مهم
to write up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
to draw up a report
U
به تفصیل نوشتن گزارشی
report card
U
کارنامه
report cards
U
کارنامه
to report
[to a body]
U
گزارش دادن
[به اداره ای]
report generator
U
گزارش زا
to report to the police
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
report generator
U
مولد گزارش
report generator
U
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
report generator
U
برای تامین گزارش کامل
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
quarterly report
U
گزارش سه ماهه
report file
U
فایل گزارش
report generation
U
گهارش زایی
readiness to report
U
حاضر جوابی
press report
U
گزارش خبری
report generation
U
تولید گزارش
project technical report
U
گزارش فنی طرح
project technical report
U
گزارش فنی پروژه
report progarm generator
U
زبان ار- پی- جی
report progarm generator
U
تولیدبرنامه گزارش
report program generator
U
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report progarm generator
U
مولدبرنامه گزارش
report tothe director
U
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
a true and accurate report
U
گزارشی درست و دقیق
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
weekly progress report
U
گزارش هفتگی کار
periodic intelligence report
U
گزارش نوبهای اطلاعاتی
cargo outturn report
U
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
daily progress report
U
گزارش روزانه پیشرفت کار
practical extraction and report language
U
زبان برنامه نویسی مفسر
action oriented management report
U
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
practical extraction and report language
U
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
much of it was good
U
مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
to be good-looking
U
زیبا بودن
no new is good new
U
نبودن خبر
no new is good new
U
یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
of a good d.
U
خوش حالت
of a good d.
U
خوش مشرب
good will
U
حق کسب و پیشه وتجارت
particular good
U
عین شخصی
to look good
U
زیبا بودن
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
good will
U
حسن نیت
good will
U
رضامندی
good will
U
میل
good will
U
سرقفلی
in good f.
U
نیت پاک
to be up to no good
U
کار بدی
[خطایی]
کردن
it is in good keep
U
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
it is in good keep
U
انراخوب نگاه میدارند
good look
U
خوش نما
Go while the going is good .
U
تا فرصت با قی است برو
What is the use ? what good wI'll it do ?
U
فایده اش چیست ؟
He went for good.
U
رفت و دیگه نیامد
He is good for nothing.
U
به هیچ دردنمی خورد
What is good enough for others should be good enough for you.
U
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
You did well. Good for you.
U
خوب کردی
your is not as good as his
U
مال شما انقدر خوب نیست که مال او
well and good
U
باشد چه ضرر دارد
to come to good
U
راست امدن
to come to good
U
عاقبت بخیرشدن
to come to good
U
نتیجه خوب دادن
do someone good
<idiom>
U
سود بردن از کسی
for good
<idiom>
U
برای همیشه ،پایدار
to be good-looking
U
خوشگل بودن
to look good
U
خوشگل بودن
Good for you
U
دست خوش
good-looking
<adj.>
U
خوشرو
good-looking
<adj.>
U
خوش قیافه
It's good to see you again.
U
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
We've never had it so good.
<idiom>
U
وضع
[مالی]
ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
so far, so good
<idiom>
U
تا حالاهمه چیز روبه راه است
well and good
<idiom>
U
رضایت بخش
good
U
خیر
good
U
سود مال التجاره
good f.
U
خوش قلبی
good looks
U
زیبایی
good-looking
U
خوش منظر
good-looking
U
شکیل
good-looking
U
زیبا
good-looking
U
خوشگل
good looking
U
خوش منظر
by the good of
U
با کمک
good
U
مال منقول محموله
good
U
کالا
good
U
اجناس
good for nothing
U
بی مصرف
good d.
U
بامدادنیک
good
U
کامیابی
good f.
U
مهربانی
as good as
U
بهمان خوبی
very good
U
بسیار خوب
good
U
شایسته
good
U
قابل
good
U
سودمند مفید
good
U
مهربان
as good as
U
خیلی خوب
good
U
پاک معتبر
good
U
پسندیده خوش
good
U
نیک
good
U
صحیح
good looks
U
قشنگی
good
U
خوب
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
good
U
ممتاز ارجمند
by the good of
U
با مساعی جمیله
good d.
U
صبح شما بخیر
good a
U
عصر شمابخیر
good looking
U
خوشگل
do good
U
نیکی کردن
good
U
نیکو
do good
U
احسان کردن
good
U
خیر فایده
good-for-nothing
U
حرف مفت
good-for-nothing
U
شخص یا چیز بیمعنی
do good to others
U
بدیگران نیکی کنید
for good
U
برای همیشه
good
U
سودمند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com