English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
occupational hazard U سانحه شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
occupational U شغلی
occupational U حرفهای
occupational U مربوط به شغل
occupational stability U ثبات شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational family U گروه شغلی
occupational aptitude U استعداد شغلی
occupational accident U حادثه در حین کار
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
occupational test U ازمون شغلی
occupational disease U امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
occupational hazards U صدمه شغلی
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
occupational therapy U کاردرمانی
occupational hazards U سانحه شغلی
civilian occupational specialty U کدهای تخصصی غیرنظامی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
civilian occupational specialty U تخصص غیر ارتشی
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
by hazard <adv.> U تصادفا
by hazard <adv.> U اتفاقا
by hazard <adv.> U تصادفی
by hazard <adv.> U برحسب اتفاق
by hazard <adv.> U بطور اتفاقی
by hazard <adv.> U بطور تصادف
at all hazard U با هر گونه مخاطره
hazard U بخطر انداختن
hazard U ضرر
hazard U زیان
hazard U امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard U قمار
hazard U مخاطره
hazard U خطر
at all hazard U هرچه بادا باد
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard U طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
hazard U غرر
hazard U ناراحتی
potential hazard U خطر بالقوه
hazard signs U علایم امکان تولیدخطر
electrical hazard U خطرصاعقه
white hazard U به کیسه انداختن گوی سفیدبیلیارد
hazard signs U علایم خطر
explosion hazard U خطر انفجار
hazard signs U علائم خطر
radiation hazard U گزند تابش
safety hazard U مخاطره ایمنی
shock hazard U خطر تماس
to run the hazard U بچیزی تن دردادن
water hazard U مانع ابی در مسیر گوی گلف
to run the hazard U خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
lateral water hazard U مانع برکهای به موازات مسیر گوی گلف
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com