Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
object of transaction
U
مورد معامله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transaction
U
خلاصه مذاکرات
transaction
U
تبادل
transaction
U
داد و ستد
transaction
U
انجام
transaction
U
سودا
transaction
U
معامله
transaction
U
ترکنش
transaction
U
فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
transaction
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
cause of a transaction
U
جهت معامله
transaction
U
ثیر قرار میدهد.
transaction
U
پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
transaction
U
رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
an nucertain transaction
U
معامله غرری
external transaction
U
معاملات خارجی
capital transaction
U
داد و ستد سرمایه
fictitious transaction
U
معامله صوری
reason for a transaction
U
جهت معامله
credit transaction
U
معاملات استمهالی
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
credit transaction
U
معاملات موجل
business transaction
U
داد و ستد بازرگانی
transaction motive
U
انگیزه معاملاتی
unauthorized transaction
U
معامله فضولی
transaction file
U
فایل تغییرات
transaction file
U
فایل تراکنش پرونده تراکنش
transaction in order
U
liability avoid to
valid transaction
U
معامله صحیح
transaction motive
U
انگیزه مبادلاتی
transaction on change
U
معامله در بورس
transaction oriented
U
تراکنش گر
transaction record
U
رکورد تراکنش
transaction tape
U
نوار تراکنش
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
unauthorized transaction
U
معاملات فضولی
transaction file
U
پرونده تراکنش
party to a transaction
U
متعامل
to carry out a transaction
U
معامله ای انجام دادن
spot transaction
U
معامله نقدی
transaction code
U
کد تغییرات
transaction in order
U
معامله به قصد فرار از دین
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
transaction data
U
دادههای تراکنشی
failure to comply with the transaction
U
عدم ایفاء تعهد
the deceived party in a transaction
U
مغبون
transaction demand for money
U
تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
transaction oriented processing
U
پردازش تغییرگرا
A cash ( credit ) transaction .
U
معامله نقدی ( اعتباری )
secure transaction technology
U
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
foreign exchange transaction
U
معاملات ارزی
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
no object
U
چیزی نیست
object of will
U
موصی به
object of d.
U
ارزو
to a one's object
U
مقصودخودرا انجام دادن
object
U
زبان برنامه پس از ترجمه
object of d.
U
کامه
object of d.
U
مراد
no object
U
اهمیت ندارد
object
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
U
چیز ماده خارجی
object
U
پانج کارت که حاوی برنامه است
object
U
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
object
U
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
object
U
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
object
U
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
object
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
U
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
U
نماش داده می شوند
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
U
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
object
U
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object
U
OPERAND
object
U
دلیل اوردن
object
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض داشتن
object
U
هدف
object
U
مفعول
object
U
شی ء
object
U
چیز
object
U
مقصود
object
U
کالا اعتراض کردن
object
U
مخالفت کردن
object
U
موضوع منظره
object
U
موضوع
object
U
شیئی
object
U
مورد
object oriented
U
استفاده میکند
object oriented
U
استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
object oriented
U
تصویری که از بردارهای تعریف
object oriented
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
object oriented
U
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
object of worship
U
موضوع پرستش یاستایش
object of worship
U
معبود
object of sale
U
مثمن
object of testimony
U
مشهود به
object point
U
مقصد
object program
U
برنامه مقصود
object glass
U
عدسی شیئی
object point
U
سمت مورد توجه
object case
U
حالت مفعولی یا مفعولیت
object balls
U
توپهایهدف
sex object
U
زنیکهفقطازلحاظجنسیدارایجذابیتباشدونهازلحاظشخصیتوتوانایی
stimulus object
U
شیئی محرک
perception of an object
U
مشاهده یا دیدن چیزی
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
parent object
U
صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
object symptoms
U
نشانههای پیدا یا بیرون نما
object routin
U
روال مقصود
object program
U
برنامه مقصد دستورالعملهایی که ازcompiler یا assemblerنتیجه شده و اماده اند تا درکامپیوتر اجرا شوند
object of sale
U
کالا
object of sale
U
مبیع
celestial object
U
celestial
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code
U
برنامه مقصد
object code
U
دستورالعمل مقصود
object computer
U
کامپیوتر مقصود
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object constancy
U
ثبات شیئی
object deck
U
دسته کارت مقصود
object genitive
U
مضاف الیه مفعولی
direct object
U
مفعول صریح
object glass
U
عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
object language
U
زبان مقصود
object language
U
زبان مقصد
object code
U
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object choice
U
شیئی گزینی
object cathexis
U
نیروگذاری در شیئی
object lessons
U
درس علمی
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
U
درس علمی
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
indirect object
U
مفعول غیر مستقیم
goal object
U
شیئی هدف
his conduct is object
U
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
if you dont object
U
اگر بدتان نمیاید
if you dont object
U
اگر مانعی نیست
love object
U
شیئی محبوب
concrete object
U
عین خارجی
object ball
U
گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
object libido
U
زیستمایه
object libido
U
متمرکزبر شیئی
object machine
U
ماشین مقصود
object of claim
U
خواسته دعوی
object of claim
U
مدعی به متنازع فیه
object of claim
U
مدعی به
direct object
U
مفعول بیواسطه
direct object
U
مفعول مستقیم
object of judgment
U
محکوم به
object of lease
U
مستاجره
object of lease
U
عین مستاجره مورد اجاره
object of protest
U
واخواسته
object of protest
U
معترض علیه
object of claim
U
خواسته
object module
U
واحد مقصد
object module
U
واحد مقصود ماژول مقصود
object module
U
واحد مقصود
object of appeal
U
پژوهش خواسته
object of appeal
U
مستانف عنه
object of appeal
U
فرجام خواسته
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
object language programming
U
برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
To achieve ones object ( aim ) .
U
به مقصود خود رسیدن
object of claim in respect of which
U
court supreme
object assembly test
U
ازمون الحاق قطعات
OLE container object
U
شی ای که حاوی مرجع به شی متصل است یا یک کپی از شی توکار
object of claim in respect of which
U
فرجام خواسته
object of claim in respect of which
U
the to made is appeal an
object oriented graphics
U
نگاره سازی موضوعی
object oriented programming
U
برنامه نویسی مقصود گرا
object oriented programming language
U
زبان برنامه نویسی موضوعی
His only aim and object is to make afortune .
U
تنها قصدش پولدار شدن است
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com