English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
normal water level U تراز بهنجار اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
normal energy level U تراز متعارفی
normal pool level U تراز بهنجار مخزن
machine wash in hot water at a normal setting U شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting U شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level U تراز اب
water level U سطح اب
still water level U سطحسکونآب
maximum water level U ترازطبیعی مخزن
water-level selector U تنظیمکنندهمقدارآب
water level gage U تراز سنج
exceptional water level U تراز استثنایی اب
water level observation U بررسی تراز اب
water-level tube U درجهآب-آبپاش
maximum water level U تراز بیشینه طرح شده مخزن
water level recorder U تراز نگار اب
maximum water level U بیشینه تراز
abnormal water level تراز استثنائی آب
permanent water level U تراز پیوسته اب
abnormal water level ترازنابهنجار آب
rate of rise of water level U تندی بالا امدن اب
automatic water level recorder U تراز اب نگار خودکار
rate of rise of water level U روند بالاامدن اب
normal U بهنجار
normal U روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
normal U به هنجار
normal U میانه متوسط
normal U طبیعی
normal U هنجار معمول
normal U معمولی
normal U عادی
normal U قالب استاندارد برای فضای ذخیره سازی داده
normal U قایم
normal U هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
normal U محدوده مورد نظر برای نتیجه یا عدد
normal U متعارف بهنجار
normal U قائم
normal U عمود
normal U نرمال
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
normal U عادی معمولی
normal hydrocarbon U هیدروکربن نرمال
normal good U کالای عادی
normal good U کالای معمولی
normal function U تابع بهنجار
normal school U دارالمعلمین
normal interval U فاصله معمولی صف
normal interval U از جلونظام
normal force U نیروی عمودی
Now I'm back to normal. U حالا به حالت عادی برگشتم.
angle ti the normal U زاویه نرمال
normal voltage U ولتاژ عادی
normal salt U نمک خنثی
normal school U دانش سرا
normal slump U درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
normal solution U محلول نرمال
normal state U حالت نرمال
normal vector U بردار قائم
normal vector U بردار عمود
normal stress U تنش نرمال
normal range U محدوده عادی
normal profit U سود عادی
normal profit U سود متعارف
normal interval U فرمان از جلو نظام
normal form U صورت هنجار
normal maintenance U نگاهداری بهنجار
normal maintenance U محافظت عادی
normal opening U گشایش نرمال یا فرانسوی
normal permeability U نفوذپذیری معمولی
normal plane U توزیع نرمال
normal plane U صفحه قائم
normal price U قیمت متعارف
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
normal price U قیمت عادی
normal termination U پایان عادی
normal distribution U توزیع نرمال [ریاضی]
normal distribution U توزیع بهنجار
normal distribution U توزیع نرمال
normal curve U منحنی بهنجار
normal curve U منحنی نرمال
normal charge U خرج معمولی توپ
normal band U نوار متعارفی
normal axis U محور عمودی
normal axis U محور قائم
normal acceleration U شتاب قائم
normal acceleration U شتاب عمودی
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
normal distribution U توزیع گوسی [ریاضی]
Can't you just say hello like a normal person? U نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
normal form U صورت عادی
normal force U تلاش عمودی
normal fault U گسل طبیعی
normal stress U تنش شاغولی
normal exit U درروی عادی
normal temperature and pressure U شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
normal freezing point U نقطه انجماد متعارفی
normal zeeman splitting U شکافتگی بهنجار زیمان
normal sulphation of battery U سولفاتی شدن معمولی
normal zeeman effect U اثر بهنجار زیمان
log normal distribution U لگاریتم توزیع عادی
normal glow discharge U تخلیه تابناک متعارف
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
normal temperature and pressure U شرایط متعارفی
normal temperature and pressure U شرایط استاندارد
normal rate of return U نرخ بازده متعارف
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
normal magnetization curve U خم مغناطیس پذیری معمولی
normal distribution curve U منحنی توزیع نرمال
normal bivariate distribution U توزیع دو متغیری نرمال
normal error curve U منحنی خطای نرمال
normal distribution curve U منحنی توزیع بهنجار
normal boiling point U نقطه جوش متعارفی
normal shock wave U موج ضربهای عمود
yield point at normal temperature U نقطه تسلیم در دمای بالا
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
level best U خیلی عالی
level out U برابر کردن
level out U یکنواخت کردن
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
level best U بسیارعالی
level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level best U خیلی خوب
level with each other U برابر
O level U نمرهی قبولی در این امتحانات
level with each other U در یک تراز
he did his level best U کوتاهی نکرد
level U مسطح شدن
A level U مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
O level U آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
on the level <idiom> U درستکار ،بی غل وغش
level U تراز کردن تراز
level U همسطح کردن
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
level U تراز بنایی
level U همسطح
level U مسطح
level to U تراز کردن
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level U استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
level U مستقیم
level U موزون هدف گیری
level U یک دست
level U یک نواخت
level U هم پایه
level U میزان
level U هم تراز
level U الت ترازگیری
level U هموار
level U ترازسازی
level U ترازکردن
level U سطح
level U تراز سطح افقی افقی کردن
level U پایه
level U تراز
level U نشانه گرفتن
level U سطح برابر
level U سطح ارتفاع
level U مسطح کردن
level U هدف در خط دید شماقرارگرفت
level U رده
n level logic U منطق N سطحی
flight level U سطح پرواز
first level address U آدرس فضای ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
flight level U سقف پرواز
to rake level U با شن کش صاف کردن
multi level U چند سطحی
to draw level U باحریف برابرشدن
flight level U سطح ارتفاع پرواز
to draw level U بحریف رسیدن
nesting level U سطح تو در تویی
sound level U شدت صوت
stock level U سطح انبار
stock level U سطح ذخیره انبار
storage level U تراز خزانه
noise level U سطح پارازیت
split-level U چند سطحی
noise level U میزان خش
nesting level U سطح لانهای
fermi level U تراز فرمی
nesting level U سطح اشیانهای
alidade level U دستگاهسمتنما
floor level U کف
top-level U توسط افراد عالیرتبه
surveyor's level U تراز مساحی یا پیمایش
maintenance level U سطح تثبیت
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
level-headed U معقول
surveyor's level U ترازنقشه برداری
level-headed U راستبین
tilting level U تراز حباب دار
level-headed U معقولانه
level-headed U ترازخوی
top-level U افراد عالیرتبه
storage level U تراز ذخیره تراز مخزن
gear level U دسته دنده
mean sea level U میانگین سطح دریا
mean sea level U سطح متوسط دریا
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
top-level U بلند پایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com