English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nonduty status U حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
status U وضع
status U وضع اجتماعی یا قانونی
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U سیگنال کامپیوتری برای درخواست اطلاعات از وضعیت خط ی ترمینال
status U مشابه 9596
status U یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
status U اهمیت یا موقعیت
status U وضعیت
status U حالت
status U حال پایه
status U مقام
status U شان
status U پایگاه
socioeconomic status U پایگاه اجتماعی- اقتصادی
social status U موقعیت اجتماعی
social status U پایگاه اجتماعی
professional status U پایگاه حرفهای
personnel status U وضع افراد
personnel status U وضعیت پرسنلی
personal status U احوال شخصیه
nonpay status U وضعیت قطع حقوق
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
mental status U وضع روانی
status board U تابلوی وضعیت
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board U تابلو وضعیت
status symbols U نماد منزلت
status symbol U نشانهی شان و اعتبار
status symbol U علامت مقام
status symbol U نماد منزلت
status word U کلمه وضعیت نما
status report U گزارش وضعیت
status register U ثبات وضعیت
status of limitations U قانون مرورزمان
status map U نقشه وضعیت نما
status enquiry U پرسش درخصوص وضعیت مشتری
status enquiry U پرسش نامه وضعیت
status code U رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
status symbols U علامت مقام
status quo U وضع موجود
class status U پایگاه طبقهای
cirro status U ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
caretaker status U وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
active status U خط مشی فعال توپخانه
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
status quo U وضع فعلی
achieved status U پایگاه اکتسابی
marital status U وضع تاهل
status quo U وضع کنونی وضع موجود
status quo U وضع کنونی حالت طبیعی
control status U وضعیت کنترلی
control status U وضعیت کنترل اتش
device status U وضعیت دستگاه
maintenance status U وضعیت نگهداری
low status U دون پایه
status symbols U نشانهی شان و اعتبار
inactive status U خط مشی خاموش
inactive status U وضعیت غیرفعال اتشبارغیرفعال
inactive status U حالت انتساب
high status U بلندپایه
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
financial status U وضع مالی
duty status U وضعیت خدمتی
Status . Position and rank. U مقام ومنزلت ( جاه ومقام )
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
citizenship [status of a citizen] U ملیت [حقوق] [سیاست]
It is not much of a reputation (status symbol) for one. U اینهم برای آدم شهرت نشد
key status indicator U نشانگر وضعیت کلید
civil status office U دفتر سجل و احوال
equal status persons U افراد همپایه
channel status word U کلمه وضعیت مجرا
program status word U کلمه وضیت برنامه
program status word U کلمه وضعیت برنامه
two sided disk status U اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
status quo ante bellum U حالت پیش از جنگ
She is not mindful of her social position ( status ) . U متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com