English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nest of tables U جایگاهمیزها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nest U سنگربتونی
nest U حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest U ماکرو فراخوانی شده از ماکرو دیگر
nest U بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
nest U تعداد توابع در یک تابع
nest U پشته سخت افزار
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
own nest U بد گویی از خانه خود زشت است
nest U اشیانه تیربار
nest U اشیانهای کردن
nest U اشیانه
nest U لانه
nest U اسایشگاه پاتوق
nest U لانه ساختن
nest U اشیان کردن
nest U اشیان گرفتن
nest U درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
crow's nest U سنگر
bird's nest U حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه
nest egg U تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
bird's nest U قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
nest eggs U مایه اندوخته
nest eggs U تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
nest egg U مایه اندوخته
crow's nest U قلعه
crow's nest U بالای بلندی
nest egg <idiom> U پول پس انداز شده
feather one's nest <idiom> U به علائق خود توجه کردن
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
to feather ones nest U بارخودرابستن
rat's nest U یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
nest building U لانه سازی
mare's nest U چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
tables U لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
tables U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
tables U طرح کردن
tables U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
tables U در فهرست نوشتن
tables U روی میز گذاشتن
tables U معوق گذاردن
tables U از دستور خارج کردن
tables U فهرست
tables U لیست
tables U خوان
tables U سفره
tables U میز
tables U لوح جدول
tables U جدول
tables U مطرح کردن
tables U کوهمیز
tables U تو گذاردن
tables U میزبازی
tables U به جدولی انتقال دادن
tables U به صورت جدول دراوردن
tables U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. U اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
stir up a hornet's nest <idiom> U باعث عصبانیت مردم شدن
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
twelve tables U الواح دوازده گانه
twelve tables U الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
multiplication tables U جدول ضرب
urban's tables U جدولهای اربان
wear tables U جداول سایش جنگ افزارها
turn the tables <idiom> U عوض کردن شرایط
dressing tables U میز ارایش
translation tables U جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
dressing tables U میز اینه داروکشودار
coffee tables U میزپیشدستی
water tables U سطح ایستای
water tables U سطح ابهای زیر زمین
water tables U سطح ایستائی اب
water tables U سطح ایستایی
water tables U ابخوان سفره
astronomical tables U زیج
multiplication tables U جدول بس شماری
conversion tables U جدول جستجو یا مجموعهای ازنتایج ذخیره شده که به سرعت با یک فرآیند قابل دستیابی هستند و نیازی به محاسبه نتیجه نیست
current tables U جداول جریانات جذر و مدی
mortality tables U جدول عمر نما
tidal tables U جداول مشخصات جذر و مددریا
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
safe loads tables U جداول بارهای مجاز
principal types of tables U انواععمدهمیزها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com