Perdic | nest building | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 167 (4 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	nest building U	لانه سازی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	nest U	درمحل محفوفی جای گرفتن پیچیدن
	nest U	اشیانه تیربار
	nest U	سنگربتونی
	nest U	حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
	nest U	ماکرو فراخوانی شده از ماکرو دیگر
	nest U	بخشی از برنامه که یک حلقه کنترل در دیگری استفاده میشود
	nest U	تعداد توابع در یک تابع
	nest U	پشته سخت افزار
	nest U	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
	own nest U	بد گویی از خانه خود زشت است
	nest U	اشیانهای کردن
	nest U	اشیانه
	nest U	اشیان گرفتن
	nest U	اشیان کردن
	nest U	لانه ساختن
	nest U	اسایشگاه پاتوق
	nest U	لانه
	nest egg <idiom> U	پول پس انداز شده
	feather one's nest <idiom> U	به علائق خود توجه کردن
	crow's nest U	سنگر
	nest eggs U	مایه اندوخته
	crow's nest U	قلعه
	nest of tables U	جایگاهمیزها
	rat's nest U	یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
	to feather ones nest U	تامین اتیه کردن
	to feather ones nest U	بارخودرابستن
	bird's nest U	حرکت اشیانه پرنده روی دارحلقه
	bird's nest U	قسمت عقبی قرقره ماهیگیری
	nest eggs U	تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
	nest egg U	مایه اندوخته
	nest egg U	تخمی که درلانه مرغ میگذارندتا مرغ تخم کند
	mare's nest U	چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
	crow's nest U	بالای بلندی
	If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. U	اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
	to stir up a hornet's nest <idiom> U	چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
	stir up a hornet's nest <idiom> U	باعث عصبانیت مردم شدن
	to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U	چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
	He has feathered his nest. He has lined his pocket. U	اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
	building U	عمارت دیسمان
	building U	بنا
	building U	ساختمان
	tower building U	ساختمان برجی
	building society U	شرکتوام دهندهمسکن
	reactor building U	ساختمانرآکتور
	administrative building U	ساختماناداری
	service building U	ساختمانسرویس
	slab building U	ساختلوح
	turbine building U	ساختمانتوربین
	to plan a building U	عمارتی راطرح ریزی کردن
	to plan a building U	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
	to found a building U	عمارتی برپاکردن
	office building U	ساختمان اداری
	model building U	الگوسازی
	public building U	بنای همگانی
	main building U	ساختمان اصلی
	ship building U	کشتی سازی
	site building U	زمین زیربنا
	containment building U	ساختمانمحدودشده
	site building U	زمین ساختمانی
	situation of a building U	موقعیت ساختمان
	situation of a building U	وضع قرارگرفتن بنا
	the interior of a building U	اندرون عمارت
	to found a building U	ساختمانی بینادکردن
	to shift to the new building U	اسباب کشی کردن
	sick building U	اشارهبهساختمانهایمدرن
	to break into a building U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	building contractor U	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
	to demolish a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	to pull down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	They bombarded the building. U	ساختمان رابه توپ بستند
	The building is in ruins . U	ساختمان خراب است
	building line U	خط کناری ساختمان
	Industrialized building U	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
	intelligent building U	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
	to tear down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to pull down a building U	خراب کردن ساختمانی
	to demolish a building U	خراب کردن ساختمانی
	to tear down a building U	متلاشی کردن ساختمانی
	apartment building U	ساختمان اپارتمانی
	building line U	راسته
	building line U	بر ساختمانی
	building site U	عرصه
	building line U	بر ساختمان
	building site U	کارگاه ساختمانی
	building machinery U	ماشین الات ساختمانی
	body-building U	بدنسازی
	body-building U	پرورش اندام
	building material U	مصالح ساختمان
	building material U	مصالح ساختمانی
	building official U	بازرسان ساختمان
	building operations U	عملیات ساختمانی
	building owner U	صاحب کار
	building permit U	پروانه ساختمان
	building line U	امتداد
	building limes U	اهک ساختمانی
	administration building U	قسمت اداری
	administration building U	ساختمان اداری
	road building U	جاده سازی
	building sites U	عرصه
	bridge building U	پل سازی
	building sites U	کارگاه ساختمانی
	building component U	اجزای ساختمان
	building connection U	انشعاب ساختمان
	building construction U	معماری
	building construction U	روسازی
	building costs U	هزینههای ساختمان
	building craftsman U	کارگر ماهر ساختمانی
	building enterprise U	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
	building inspectorate U	دفتر نقشه کشی
	building plant U	وسایل ساختمان
	building sand U	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
	commercial building U	تیم
	commercial building U	تیمچه
	exhibition building U	ساختمان نمایشگاه
	framed building U	ساختمان تیر پایهای
	building log U	چوب گرد ساختمان
	building block U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	gigantic building U	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
	height of building U	بلندی ساختمان
	building block U	بنا کنده
	home building U	ساختمان مسکونی
	house building U	ساختمان مسکونی
	industrial building U	ساختمان صنعتی
	industrial building U	بنای صنعتی
	building block U	کنده ساخت
	machine building U	ماشین سازی
	commercial building U	سرای
	capital building U	سرمایه سازی
	body-building U	ورزش زیبایی اندام
	body building U	بدنسازی
	building system U	سیستم ساختمان
	body building U	پرورش اندام
	building system U	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
	body building U	ورزش زیبایی اندام
	building blocks U	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
	building blocks U	بنا کنده
	building blocks U	کنده ساخت
	building unit U	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
	building up alloy U	الیاژ مخصوص روکش کاری
	building up of generator U	پیش تحریک مولد
	building work U	کار ساختمانی
	building unit U	واحد ساختمانی
	elvis has left the building <idiom> U	[نمایش به اتمام رسیده]
	elvis has left the building <idiom> U	[تمام شده است]
	A multi-storey building. U	ساختمان چندین طبقه
	building steel lathing U	بافت ساختمان فولادی
	basic building materials U	مواداولیهساختمان
	word building test U	ازمون واژه سازی
	building trade joinery U	نجاری ساختمان
	building trade worker U	تعمیرکار ساختمان
	machine building industry U	صنعت ماشین سازی
	road building machine U	ماشین جاده سازی
	power house building U	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
	local building inspector U	پلیس ساختمان
	building steel lathing U	اسکلت فلزی ساختمان
	building material dealer U	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
	road building slag U	شلاکه جاده سازی
	article of a building by law U	ائین نامه ساختمان
	building block principle U	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
	In appiarance it is a strong building. U	بظاهر ساختمان محکمی است
	a building of small scale U	عمارت کوچک
	bed building stage of river U	تراز سطح متوسط اب رودخانه
	To make a forcible entry into a building. U	بزور وارد ساختمانی شدن
	his equitable savings and loan building U	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
	to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
	Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است