Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
national debt burden
U
بار قرضه ملی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debt burden
U
بار بدهی
national debt
U
قرض ملی
national debt
U
بدهی ملی
national debt
U
قرضه ملی
burden
U
هزینه سربار
burden
U
بار کردن به اندازه فرفیت
burden
U
مخلوط کردن بار
burden
U
تحمیل کردن
burden
U
بار
burden
U
وزن
burden
U
گنجایش
burden
U
طفل دررحم
burden
U
بارمسئولیت
burden
U
بارکردن تحمیل کردن
burden
U
سنگین بارکردن
burden
U
هزینه عمومی
A heavy burden.
U
بارگران
burden balance
U
تعادل بار
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
dependency burden
U
بار تکفل
beast of burden
U
مال
beast of burden
U
حیوان باربری
tax burden
U
بار مالیاتی
burden of taxation
U
بار مالیاتی
burden of proof
U
وفیفه اثبات
burden of proof
U
مسئوولیت اثبات ادعا
burden of proof
U
بار اثبات
the burden of proof rests with
U
اثبات ادعا بر عهده مدعی است
blast furnace burden
U
بار کوره بلند
excess burden of taxation
U
بار اضافی مالیات
shift of tax burden
U
انتقال بار مالیات
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
the burden of proof rests of claimant
U
بار اثبات بر عهده شاکی است
A light burden soon reaches home .
<proverb>
U
بار سبک زود به منزل مى رسد .
the burden of proof rests with claimant
U
البینه علی المدعی
in debt
U
بدهکار
debt
U
قصور
to get into debt
U
بدهی پیداکردن
debt
U
دین
debt
U
قرض
debt
U
غین
debt
U
وام
debt
U
بدهی
debt
U
بدهی داشتن
to get into debt
U
بدهکارشدن
to get into debt
U
وام پیداکردن
to be in debt
U
مقروض بودن
to be in debt
U
بدهی داشتن
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
debt
U
بدهکاربودن
debt of honour
U
بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
debt outstanding
U
وام معوقه
debt of record
U
بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of record
U
دین قانونی
debt of nature
U
مرگ
debt service
U
پرداخت اصل و فرع
deep in debt
U
تا گردن زیر بدهی
debt of nature
U
اجل
up to the eyes in debt
U
تا گردن زیر بدهی
public debt
U
قرضه عمومی
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
specialty debt
U
تعهدات مستند به اسناد رسمی
To be in debt up to ones ears.
U
غرق بدهی بودن
judgement debt
U
دادخواسته
judgement debt
U
محکوم به
judgment debt
U
محکوم به مالی
indgement debt
U
محکوم به
immersed in debt
U
گرفتاربدهی
immersed in debt
U
فرو رفته در فرض
net debt
U
بدهی خالص
To be up to ones ears in debt.
U
تا خرخره درقرض بودن
good debt
U
طلب وصول شدنی
funded debt
U
وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
funded debt
U
وام تنخواه دار
run in debt
U
قرض بهم رساندن
public debt
U
بدهی دولت
floating debt
U
بدهی متغیر
proof of debt
U
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of debt
U
دلیل طلب
bad debt
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
to run into debt
U
قرض بالا آوردن
debt perpetrator
U
مرتکب بدهی
debt perpetrator
U
خطاکار در بدهی
debt relief
U
صرف نظر از بدهکاری
debt cut
U
صرف نظر از بدهکاری
debt relief
U
بخشش بدهکای
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen debt
U
وام اکسیژن
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
passive debt
U
وام بی بهره
payment of a debt
U
اداء دین
payment of an debt
U
وفاء دین
preferential debt
U
دین ممتازه
present debt
U
دین حال
acknowladgement of debt
U
قبول بدهی
acknowledgement of debt
U
اقرار به بدهی
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
crown debt
U
طلب دولتی بستانکاری دولتی
debt advice
U
اعلامیه بدهکار
debt balance
U
مانده بدهکار
debt collector
U
وصول کننده طلب
debt collector
U
کارگزاروصول طلب
debt discount
U
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
private debt
U
بدهی خصوصی
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
debt finance
U
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
crown debt
U
وام بدولت
consolidated debt
U
بدهی یک کاسه شده
debt cut
U
بخشش بدهکای
an active debt
U
بدهی با ربح
arrears of debt
U
دیون معوقه
attachment of debt
U
توقیف طلب
debt forgiveness
U
صرف نظر از بدهکاری
debt of honour
U
وام شرافتی
debt rescheduling
U
تجدید نظر در شرایط وام
debt limit
U
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
national
U
در سطح ملی
national
U
تبعه
national
U
شهروند
national
U
وابسته به قوم یاملتی
national
U
قومی
national
U
ملی
discharging from an obligation or a debt
U
ابراء ذمه
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
To be in the red . To contract a debt .
U
قرض بالاآوردن
to pay off a debt
[mortgage]
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
debt income ratio
U
نسبت قروض به درامد ملی
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
national round
U
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
national salute
U
احترام به پرچم ملی
national reserve
U
پاستگاه ملی
national reserve
U
اندوختگاه ملی
national programs
U
برنامههای ملی
national pride
U
شعوبیه
national policy
U
سیاست ملی
national policy
U
خط مشی ملی
national planning
U
برنامه ریزی ملی
national plan
U
برنامه ملی
national output
U
تولید ملی
national product
U
تولید ملی
national salute
U
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
national saving
U
پس انداز ملی
national security
U
امنیت ملی
national service
U
خدمت نظام وظیفه
national government
U
ائتلافدولت
national wealth
U
ثروت ملی
national supply
U
عرضه ملی
national strategy
U
مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
national strategy
U
استراتژی ملی
national state
U
دولت ملی
national spending
U
مخارج ملی
national sovereignty
U
حاکمیت ملی
national mourning
U
سوگواری ملی
local national
U
اهل محل
national consumption
U
مصرف ملی
national convention
U
مجمع ملی
national park
U
باغ ملی
national culture
U
فرهنگ ملی
national defence
U
دفاع ملی
national defence
U
پدافند ملی
national defense
U
دفاع ملی
national defense
U
دفاع در سطح ملی
national demand
U
تقاضای ملی
national parks
U
باغ ملی
national insurance
U
بیمه ملی
local national
U
سکنه محلی
national accounting
U
حسابداری ملی
national assembly
U
مجلس ملی
national asset
U
دارائی ملی
national bank
U
بانک ملی
national budget
U
بودجه ملی
national capital
U
سرمایه ملی
national command
U
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national insurance
U
بیمه اجتماعی
national dividend
U
سود سهام ملی
national anthems
U
سرود ملی
national objectives
U
هدفهای ملی
national highway
U
راه اصلی
national income
U
درامد ملی
national loan
U
وام ملی
national investment
U
سرمایه گذاری ملی
national infrastructure
U
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
foreign national
U
ملیت خارجی
national highway
U
شاهراه
national economy
U
اقتصاد ملی
national anthem
U
سرود ملی
national ensign
U
پرچم ملی که روی کشتی نصب میشود
national expenditures
U
هزینههای ملی
national expenditures
U
مخارج ملی
foreign national
U
تبعه خارجی
national finance
U
مالیه ملی
national flag
U
پرچم ملی
national guard
U
گارد ملی
national service
U
خدمت ملی
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
debt due at a future time
U
دین موجل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com