English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
narrative relief U نقش برجسته روایتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
narrative U قصه
narrative U شرح
narrative U داستان داستانسرایی
narrative U حکایت
narrative U روایت
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
in a narrative style U بشکل روایت
in a narrative style U بسبک داستان
by way of relief U برای تنوع
relief U کم کردن
relief U خلاص کردن
in relief U بطور برجسته
out relief U دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
relief well U چاه بارشکن
relief well U چاه تخلیه
relief well U چاه فشارشکن
in relief U برجسته
relief U نقش یا گل برجسته [این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief U نقشه برداری عوارض زمین
relief U فراغت ازادی
relief U ترمیم اسایش خاطر
relief U تشفی
relief U برجسته کاری
relief U اعانه
relief U کمک
relief U خط بر جسته
relief U امداد
relief U رفع نگرانی
relief U حجاری برجسته
relief U راحتی
relief U اسودگی
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
relief U مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief U رهایی
relief U معافیت
relief U تسکین
relief U تحفیف
relief U کاهش
relief U تسکینی
relief U جانشین
relief U گره گشایی جبران
stucco relief U گچبریهای برجسته
shaded relief U عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief interval U استراحت متناوب
relief map U نقشه برجسته
relief map U نقشه برجسته نما
relief maps U نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
relief of sentry U عوض نگهبان
relief time U زمان استراحت
relief valve U شیر اطمینان
relief valve U شیر خلاص
relief valve U شیر فشارشکن
terrain relief U شکل فاهری زمین
relief [from pain] U تسکین [درد]
high relief U برجستگی زیاد
bas-relief U برجسته کاری
debt relief U صرف نظر از بدهکاری
debt relief U بخشش بدهکای
tax relief U کاهشمبلغمالیاتی
relief printing U چاپگربرجسته
relief [from pain] U کاهش درد
work relief U استراحت توام با کار
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief U برجسته یا روشن کردن
terrain relief U پستی وبلندی زمین
relief in place U تعویض یکانها در محل
basso relief U برجسته کوتاه
high relief U نقش تمام برجسته
high relief U نقوش برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
half relief U نیم برجسته
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief U رهایی از بلایا
eleemosinary relief U دستگیری خیر خواهانه یامجانی
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
low relief U نقش نیم برجسته
outdoor relief U اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief U اعانه
relief in place U تعویض در محل
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund U وجوه اعانه
relief emboss U نقشه برجسته
relief emboss U برجسته
relief commander U گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle U زاویه خلاصی
pauper relief U بینوایان
relief angle U زاویه ازاد
refugee relief U نجات پناهندگان
refugee relief U کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
pressure-relief valve U دریچهتخلیهفشار
prossure relief valve U شیر خلاص فشار
air relief cock U مجرای تهویه
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
pressure relief valve U دریچهتخلیهفشار
air relief valve U دریچههوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com