English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
muscle segment U بخشماهیچهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
segment U تیغه جابجاگر
segment U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segment U بند حلقه
segment U 1-
segment U اتصال الکتریکی یک کابل 2-بخش از شبکه که توسط bridge
segment U از تعبیر جدا شده است
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment U مقطع
segment U حلقه بند
segment U قطعه قطعه کردن
segment U تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
segment U قطعه
segment U بخش
segment U قسمت
segment U فضای آدرس حافظه که به فضاهایی به نام سگمنت تقسیم میشود. آدرس دادن به یک محل خاص , مقدار سگمنت و امنت باید مشخص باشند
line segment U قطعه خط
line segment U پاره خط
abdominal segment U مقطعشکمی
root segment U بخش اصلی
root segment U قطعه ریشهای
resident segment U قطعه مقیم
program segment U قطعه برنامه
overlay segment U قطعه جایگذاشت
muscle up U بالاکشیدن بکمک نیروی عضلانی ژیمناست
d.muscle U ماهیچه انبساط دهنده
d. muscle U ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
muscle U عضله
muscle U نیروی عضلانی
muscle U بزور وارد شدن
muscle U صدف دوکپهای
muscle U صدف باریک دریایی ورودخانهای
muscle U ماهیچه
muscle U استفاده کامل ازعضله ها بکاربردن تمام نیرو
segment score number U بخششمارهامتیاز
segment's of an insect's body U حلقه هایابندهای تن حشره
multi segment magnetron U ماگنترون با اند چند تیغهای
unstriped muscle U ماهیچه غیر مخطط
unstriped muscle U ماهیچه صاف
buccinal muscle U ماهیچه شیپوری
adductor muscle U ماهیچهنزدیکبهمرکز
muscle bound U دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
(not) move a muscle <idiom> U حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
muscle fibre U رشتهماهیچهای
muscle scar U شکافماهیچهای
bulbocavernous muscle U عضلهزوجیکهپیازذکریاچوچولهرااحاطهکرده
papillary muscle U ماهیچهجانبی
supinator muscle U عضله برون گردان
striate muscle U ماهیچه مخطط
smooth muscle U ماهیچه صاف
muscle tonus U کشیدگی طبیعی عضلانی
ciliary muscle U عضله مژگانی
not to move a muscle U هیچ تکان نخوردن
orbicular muscle U ماهیجه مدور
orbicular muscle U عضله باسطه
pulled muscle U عضله کشیده شده
adducent muscle U عضله مقربه
rhomboid muscle U ماهیچه چهارگوش معین
injured muscle U عضله اسیب دیده
agonist muscle U عضله موافق
muscle bound U سفت
splenius muscle of head U ماهیچهنگهدارندهسر
sphincter muscle of anus U ماهیچهعضلهتنگکنندهآنوس
medial rectus muscle U ماهیچهرکتئوسمیانی
arrector pili muscle U عضلهراستوقائم
lateral rectus muscle U ماهیچهرکتئوسکناری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com