English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
minnesota paper form board U ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minnesota rate of manipulation test U ازمون سرعت دستکاری مینه سوتا
minnesota spacial relations test U ازمون روابط فضایی مینه سوتا
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
form U حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form U یات مربوطه را وارد میکند
form U وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form U دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form U کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form U نظم فرم
form U ساخت
form U ایجاد یک شکل
form U صفحهای از صفحات کامپیوتری
form U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form U یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form U صورت
form U طرز ورفتار
form U نوع
form U پروردن
form U قالب کردن
form U بشکل دراوردن
form U تشکیل دادن ساختن
form U فرم
form U برگه ورقه
form U طریقه
form U روش
form U تصویر وجه
form U ریخت
form U فراگرفتن
form U صورت دیس
form U قسم
form U سابقه فعالیت اسب
form U امادگی
form U شکل قالب
form U تشکیل دادن
form U شکل
form U ورقه
in form U خوش حالت
form U شکل گرفتن سرشتن
re form U دوباره درست کردن
out of form U غیراماده
in form U اماده
form U ترکیب
form U شکل دادن
out of form U بدحالت
three form U فرم تریو
to form a notion U اندیشه کردن خیال بستن
meso form U شکل مزو
to form a plot U توط ئه دیدن
to form a notion U تصور کردن
to form a plot U اسباب چینی کردن
to form a habit U تشکیل عادت دادن
to form into groups U گروه بندی کردن
wave form U شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
gauche form U شکل کج
turnaround form U شکل برگشت
boat form U قایقی شکل
furanose form U شکل فورانوزی
tooth form U شکل دندانه
to set a form U فرم بستن
to melted in to another form U بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
wave form U شکل موج
boat form U شکل قایقی
to form a habit U عادتی پیداکردن
free form U نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
tendering form U برگ پیشنهاد برگ درخواست
keto form U شکل کتو
form work U کفراژ
form work U کاذب سازی
tendering form U ورقه پیشنهاد
form work U قالب بندی
symbolic form U علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
substance and form U جوهروعرض
in due form U بطرز شایسته
in binding form U به وجه ملزم
in a topic form U بصورت عنوان
the precatory form U صیغه تمنی یا در خواست
resonance form U شکل رزونانسی
pausal form U دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
canonical form U صورت متعارفی
canonical form U شکل رزونانسی
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
application form U برگ درخواست
in a tabular form U بشکل جدول یافهرست
structural form U شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
quadratic form U معادله درجه دوم
die form U فشردن
form drag U پسای شکل
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
form determinant U تعیین کننده شکل
reduced form U فرم تقلیل یافته
reduced form U فرم تعدیل شده
form block U بلوک فرمکاری
radial form U شکل ستارهای
form factor U ضریب شکل
form feed U خورش ورقه
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
die form U شکل دادن حدیدهای
sight form U نمونه رصد
sentential form U صورت جملهای
form insulation U عایق کاری قالب
form grind U سنگ زدن در مقطع طولی
true form U فرم واقعی
form feed U تغذیه کاغذ
eclipsed form U شکل متقابل
quadratic form U شکل درجه دوم
proposal form U فرم درخواست بیمه
normal form U صورت عادی
normal form U صورت هنجار
normalized form U صورت هنجار
life form U زی نمود
proposal form U فرم پیشنهاد
power form U تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
fanfold form U ورقه با تای بادبزنی
natural form U وضع بدن هنگام تیراندازی
pyranose form U شکل پیرانوزی
form alignment U هم ترازی ورقه
end of form U انتهای ورقه
endless form U ورقه بی انتها
erythro form U شکل اریترو
executable form U برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form U شکل قابل اجرا
executable form U فرم قابل اجرا
field form U نمودار میدان
form letters U فرم نامه
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
form utility U کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility U مطلوبیت شکلی
solemn form U طریقه رسمی
slip form U قالب لغزنده
complement form U صورت متممی
complement form U صورت متمم
complement form U فرم متمم شکل متمم
staggered form U شکل نامتقابل
cold form U در حالت سرد شکل دادن
coil form U شکل بوبین
form letter U فرم نامه
structural form U شکل بنیانی
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
standard form U صورت متعارف
coding form U فرم برنامه نویسی
coil form U مغزی پیچک
coil form U نوع بوبین
continued form U دنباله
continuous form U ورقه پیوسته
form line U خط بین نقاط هم ارتفاع
sliding form U قالب بندی کشویی
coding form U ورقه برنامه نویسی
form-piece U [تکه های سنگ در مشبک کاری]
eye-form U [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
registration form U فرم ثبت نام
form line U خط متساوی البعد
Form without substance . U صورت بدون معنی
form lining U پوشش قالب بندی
form mill U فرز کردن پروفیل
matter and form U جوهر و عرض
form cutter U دستگاه فرز پروفیل
customs entry form U افهارنامه گمرکی
form cutting tool U قلم تراش
claim guarantee form U مطالبه پرداخت ضمانتنامه
form cutting tool U اسکنه
skew boat form U شکل قایقی تابدار
free form defects U بی خطا
form wound coil U سیم پیچ قالبی
free form defects U خالی از خطا
collapsible form work U قالب قطعات پیش ساخته بتونی
data entry form U فرم ورودی داده ها
form letter program U برنامه فرم نامه
contract in set form U قرارداد تیپ
personalized form letter U فرم شخصی
backus naur form U قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
form feed character U کاراکتر تغذیه فرم
atomic form factor U ضریب پراکندگی اتمی
atomic form factor U عامل شکل اتمی
To form a queue. To line up. U صف بستن ( کشیدن )
form room [British U کلاس درس
twist boat form U شکل قایق تابدار
FI'll in the job application form. U این برگ درخواست کاررا پرکنید
paper U ورقه
paper U ورق کاغذ
paper U اوراق
paper U روی کاغذ نوشتن
paper U روی کاغذاوردن
paper U اوراق بهادار
paper U سفته برات
paper U ورقه مشخصات کشتی
paper U مقاله
paper U چاپ کردن
paper U روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
paper U یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
on paper U ازروی حساب یا قلم و کاغذ بافرض
paper U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper U حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
paper U محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
paper U وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
paper U وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
paper U کاغذ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com