Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
minister resident
U
سفیر مقیمی که زیردست سفیرتام الاختیاراست
minister resident
U
وزیر مقیم
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the then minister
U
وزیر
the then minister
U
وقت
minister
U
:وزیر
minister
U
وزیر مختار کشیش .
minister
U
: کمک کردن خدمت کردن
minister
U
خدمت کردن
minister
U
پرستاری کردن بخش کردن
minister
U
کمک کردن
minister
U
وزیر
ex prime minister
U
نخست وزیرپیشین
minister plenipotentiary
U
وزیر مختار
minister plenipotentiary
U
نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
foreign minister
U
وزیر امور خارجه
deputy minister
U
قائم مقام وزیر
acting minister
U
کفیل وزارتخانه
minister without portfolio
U
وزیر مشاور
Prime Minister
U
نخست وزیر
Prime Minister
U
صدر اعظم
Prime Minister
U
رئیس الوزرا
ex prime minister
U
رئیس الوزرای سابق
minister of finance
U
وزیر اقتصاد
the finance minister is up
U
سخن میگوید
the finance minister is up
U
وزیر مالیه
minister for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
acting minister of war
U
کفیل وزیر جنگ
minister of foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
resident
U
مقیم
non resident
U
مقیم موقتی
resident
U
سکنه
resident
U
در جائی سکونت داشتن
resident
U
ساکن
resident
<adj.>
U
محل زندگی
resident
U
مستقر
non resident
U
غیر مقیم
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
resident
U
که همیشه درکامپیوتراست
resident
U
ما برای یک شرکت کار کند
resident
U
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
non-resident
U
غیرمقیم
non-resident
U
مقیم موقتی
resident
U
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
resident school
U
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
non-resident partner
U
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
non-resident shareholder
U
سهامدار غیر مقیم
resident program
U
برنامه مقیم
resident loader
U
بارکننده مقیم
resident engineer
U
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
resident segment
U
قطعه مقیم
non-resident company
[British E]
U
شرکت غیر ساکن
non-resident corporation
[American E]
U
شرکت غیر ساکن
memory resident program
U
برنامه مقیم در حافظه
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
non-resident citizen
[American E]
U
شهروند غیر مقیم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
U
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
terminate and stay resident program
U
برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
terminal and stay resident program
U
برنامه مقیم پایانی ایستا
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
The minister cut the tape to open a new motory( highway , freeway ) .
U
وزیر با قطع نوار سه رنگ بزرگراه جدید را افتتاح کرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com