English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
middle level management U مدیریت سطح متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lower level management U مدیریت سطح پایین
top level management U مدیریت سطح بالا
middle U میانی وسطی
middle U منطقه میانی زمین
middle U وسط
middle U مرکز
of middle a U میان سال
middle U میان
middle course U میانه روی
middle name U نام وسطی-اسموسطین
middle U میانه میدان
up to the middle in water U تا کمر در اب
the middle finger U انگشت میانه
middle layer U قشر میانی
middle classes U طبقه متوسط
middle watch U نگهبانی نیمه شب
middle schools U دبیرستان
middle school U دبیرستان
Middle Ages U قرون وسطی
middle classes U طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
the parting in the middle U فرق وسط
middle of the road <idiom> U سردوراهی گیرکردن
middle phalanx U بندانگشتمیانی
middle panel U قابچوبیمیانی
middle-of-the-road U میانه رو
middle lobe U نرمهششمیانی
middle linebacker U مهرهخطآخریمیانی
middle-of-the-road U بیطرف
middle leg U پایمیانی
middle jib U بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle piece U قطعهمیانی
Middle West U باختر میانه
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
piggy in the middle U بازیخرسوسط
Middle Eastern U مربوطبهخاورمیانه
Middle East U سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
middle torus U گچبریمیانی
middle toe U انگشتمیانی
middle sole U لژمیانی
Middle East U خاورمیانه
middle covert U پرهایمیانی
middle finger U انگشت میان
middle finger U وسطی
middle fraction U جزء میانی
middle fraction U پاره میانی
middle game U وسط بازی
middle heavyweight U 09 کیلوگرم
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle latitude U منطقه معتدله
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
middle aisle U شبستان
middle aisle U صحن
middle bar of a saw U کمانکش اره
middle body U قسمت میانه ناو یا کشتی
middle deck U پل میانی
middle ear U گوش میانی
middle ear U حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle ear U گوش وسط
middle part U میان
middle part U قسمت میانی
middle weight U میانه
middle-aged U میان سال
middle age U دوره بین جوانی وپیری
middle age U میان سال
middle aged U دوره بین جوانی وپیری
middle aged U میان سال
middle class U طبقه متوسط
middle class U طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle weight U میان وزن
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle succession U توالی میانین
middle plane U صفحه میانتار
middle price U قیمت متوسط
middle price U قیمت حد وسط
middle sized U دارای اندازه متوسط
middle sized U میان اندازه
middle succession U توالی وسطی
management U اداره
management U حیله
management U سازماندهی
management U برنامه ریزی
management U اجرا و نگهداری شبکه
management U مدیریت
management U حل و عقد
management U مدیران کارفرمایی
management U مدیریت وریاست حسن تدبیر
management U ship leader
management U سرپرستی
management U property endowed the affairsof the of تولیت عین موقوفه
management U هدایت یا سازماندهی
management U ترتیب
middle ground buoy U بویه زمین میان گذرگاه
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
mullion=middle post U وادار
middle distance race U دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
middle primary covert U پرهایاولیهمیانی
middle-class person U عضو طبقه متوسط
type of middle cloud U شکالابرقسمتمیانی
upper middle class U طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
middle nasal concha U کنجایمیانیدماغی
member of the middle class U عضو طبقه متوسط
middle lintel in window U کمرکش پنجره
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
middle lintel in window U الت وسطی پنجره
data management U مدیریت داده ها
job management U مدیریت برنامه
database management U مدیریت پایگاه داده ها
demand management U مدیریت تقاضا
management graphics U مدیریت گرافیک
financial management U مدیریت مالی
industrial management U مدیریت صنعتی
management expenses U مخارج اداری
management expenses U مخارج مدیریت
management coding U سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
inventory management U مدیریت موجودی
management accounting U تهیه حساب جهت مدیران
game management U شکارداری
file management U مدیریت فایل
file management U مدیریت پرونده
file management U مدیریت پرونده ها
memory management U مدیریت حافظه
materiel management U مدیریت اماد
materiel management U مدیریت اقلام
materials management U مدیریت مواد
management system U سیستم اداره
management system U سیستم مدیریت
management science U علم مدیریت
facilities management U مدیریت امکانات
management report U گزارش مدیریت
game management U شکاربانی
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
personnel management U مدیریت پرسنلی
personnel management U اداره کردن پرسنلی
production management U مدیریت تولید
record management U مدیریت مدارک
record management U مدیریت رکوردها
resource management U مدیریت منبع
scientific management U مدیریت علمی
watershed management U ابخیزداری
supply management U مدیریت عرضه
task management U مدیریت وفیفه
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
wildlife management U مدیریت حیات وحش
watershed management U انجیرداری
personnel management U مدیریت استخدام
ownership and management U مالکیت و مدیریت
configuration management U مدیریت پیکربندی
concurrency management U مدیریت همزمانی
management group U ائتلاف چند شرکت
management group U ائتلاف تجاری
career management U مدیریت تهیه تخصصهای نظامی
career management U مدیریت مشاغل
task management U مدیریت کار
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
monopoly management U مدیریت انحصاری
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
operational management U مدیریت عملیاتی
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
middle leg (outer surface) U پایمیانی
middle rial of door frame U قیدچه
home management software U برنامههای طراحی شده جهت استفاده داخلی
information resource management U مدیریت منبع اطلاعات
information management system U سیستم مدیریت اطلاعات
institute of materials management U موسسه مدیریت مواد
spatial data management U مدیریت داده فضایی
relational database management U مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
management information system U نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
management information system U سیستم مدیریت اطلاعات
project management system U سیستم مدیریت پروژه
project management program U برنامه مدیریت پروژه
paged memory management U مدیریت حافظه صفحه بندی شده
memory management program U برنامه مدیریت حافظه
data management programs U برنامههای مدیریت داده ها
data base management U مدیریت پایگاه داده ها
data base management U مدیریت پایگاه داده
file management program U برنامه مدیریت فایل
database management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
army management structure U سازمان مدیریت نیروی زمینی
command management system U سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
data management system U سیستم مدیریت داده ها
data processing management U مدیریت پردازش داده
database management program U برنامه مدیریت پایگاه داده ها
association for system management U یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
To steer a middle course . To act within judicious bounds . کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
relational database management system U نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system U پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
relational database management system U پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
computer aided factory management U مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
record oriented database management U برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
network data management system U مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده ها
data processing management association U انجمن مدیریت پردازش داده
hierarchical data base management system U سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
flat fuiile database management program U برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
table oriented database management progr U برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
level U رده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com