English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
microcomputer development system U سیستم توسعه ریزکامپیوتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
microcomputer system U سیستم ریزکامپیوتری
development system U سیستم توسعه یافته
microcomputer U ارزان
microcomputer U کامپیوتر کم توان
microcomputer U ریزکامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپ شده هستند
microcomputer U داده
microcomputer U آدرس و باس کنترل اصلی در ریز کامپیوتر
microcomputer U ریز کامپیوتر
microcomputer U طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
microcomputer U اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
microcomputer U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
microcomputer U ریزکامپیوتر
microcomputer U میکروکامپیوتر
microcomputer U تخته مدار چاپی اصی سیستم که بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای جانبی و... را دارد
microcomputer components U مولفههای ریزکامپیوتر
personal microcomputer U computer personal
microcomputer ship U تراشه ریزکامپیوتر
trs 0tm microcomputer U ریزکامپیوتر 08TRS-
well development U توسعه و شستشوی چاه
self development U توسعه نفس
development U رشد
under development U دردست توسعه
development U کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
self development U پیشرفت نفس خود پیش برد
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
development U تکامل یافتن
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development U ایجاد
development U فهور
development U ترقی نمو
development U بسط
development U توسعه
development U پیشرفت
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development U رشد پیشرفت
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development U مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
motor development U رشد حرکتی
child development U رشد کودک
flank development U گسترش جناحی
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
inward looking development policies U سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
development plan U طرح ارایش زمین
internal development U توسعه داخلی
internal development U رشد داخلی
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
housing development U محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
technical development U توسعه فنی
historical development U توسعه تاریخی
historical development U سیر تاریخی
uneven development U توسعه نامتوازن
mental development U رشد ذهنی
bank development U گسترش شبکه بانکی
top down development U توسعه از بالا به پایین
manpower development U پرورش نیروی انسانی
base development U تهیه پایگاه
base development U ساختن پایگاه
land development U احیای اراضی
combat development U توسعه رزمی
development tools U ابزار توسعه
software development U توسعه نرم افزاری
research and development U تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research and development U تحقیق و توسعه
regional development U توسعه ناحیهای
regional development U توسعه منطقهای
eco development U بوم گسترد
recent development U فهورتازه
economic development U توسعه اقتصادی
recent development U بسط جدید
ecosystem development U گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
social development U توسعه اجتماعی
sexual development U رشد جنسی
development bank U بانک توسعه
development time U زمان توسعه
development policy U سیاست توسعه
development planning U برنامه ریزی توسعه
rural development U توسعه روستائی
development plan U طرح گسترش
development plan U برنامه توسعه
force development U برنامه تشکیل یکانها
development order U دستور ساخت اماد
development countries U کشورهای قابل توسعه
development cost U هزینه توسعه در تولیدمحصول
development budget U بودجه عمرانی
recent development U بسط تازه
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
development order U دستوربهبود اماد
eco development U بوم گسترش
pattern of development U الگوی توسعه
phasess of development U مراحل توسعه
pole of development U قطب توسعه
curriculum development U برنامه ریزی درسی
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
cultural development U توسعه فرهنگی
development aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
spike [in a curve/development etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
program development cycle U چرخه ایجاد برنامه
program development tools U ابزار توسعه برنامه
anti development policy U سیاست ضد توسعه
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
bayley scale of infant development U مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale U رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
linear system [system of linear equations] U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
p system U سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system U نظام
c.g.s. system U دستگاه سگث
the system of U رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of U the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system U رشته دستگاه
system U سلسله
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system U منظومه
system U مجموعه سازمان
system U طرز روش
system U هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system U اسلوب
system U سازگان
system U اصول وجود
system U نظم ترتیب
system U ترتیب
system U نظم منظومه
system U قاعده رویه
system U طرز اسلوب
system U جهاز
system U دستگاه
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
system U سلسله رشته
system U طریقه
system U همستاد روش
system U سیستم
system U همست
system U سازمان
system U نظام سیستم
system U روش اصول
system U سامانه
system U تشکیلات
value system U نظام ارزشها
an system U سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
price system U نظام قیمت
price system U نظام قیمتی
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
point system U شرط بندی براساس امتیاز
second signal system U دستگاه علامتی دوم
russian system U سیستم روسی در دفاع گرونفلد
practical system U دستگاه یکانهای عملی
quota system U نظام سهمیه بندی
polyphase system U دستگاه چندفاز
secure system U سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
power system U شبکه نیرو
power system U سیستم قدرت سیستم انرژی
ptolemaic system U هئیت بطلیموسی
quantized system U دستگاه کوانتایی
road system U شبکه راهسازی
miniature system U خرده نظام
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
recoil system U دستگاه دافع توپ
road system U شبکه راهها
recoil system U سیستم دافع
physiocratic system U روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
respiratory system U دستگاه تنفسی
rationing system U نظام سهمیه بندی
rationing system U نظام جیره بندی
rotation system U توزیع تناوبی
railway system U شبکه راه اهن
railroad system U سیستم راه اهن
ragozin system U سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
quota system U سیستم سهمیهای
railway system U سیستم راه اهن
rhombohedral system U دستگاه لوزوجهی
planning system U نظام برنامه ریزی
merit system U نظام شایستگی نگر
mnemonic system U نظام یادیار
modern system U نظام نوین
irrigation system U شبکه ابیاری
modern system U نظام جدید
modular system U سیستم پیمانهای
modulation system U سیستم مدولاسیون
monetary system U سیستم پولی
monitor system U سیستم مبصر
monoclinic system U دستگاه تک شیب
monocyclic system U دستگاه تکدور
interphone system U سیستم تلفنی
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
intercommunication system U سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
multicomponent system U سیستم چند جزیی
multicomputer system U سیستم چند کامپیوتری
mksa system U دستگاه مکثا
mixed system U نظام مختلط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com