Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
read only memory
U
حافظه فقط خواندنی
control read only memory
U
حافظه فقط خواندنی کنترلی
programmable read only memory
U
حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
read/write memory
U
حافظه خواندنی / نوشتنی
fusible read only memory
U
MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
erasable programmable read only memory
U
eprom
electrically erasable read only memory
U
حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
read-only memory (ROM) module
U
خواندنحافظه
Read out the letter. Read the letter aloud.
U
نامه را بلند بخوان
read only
U
تنها خواندنی
read only
U
فقط خواندنی
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
read in
U
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
well-read
U
با اطلاع
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
Read me right ...
U
من را درست درک بکن ...
to read too much into
U
تفسیر ناموجه کردن
to read out
U
بلند خواندن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
read out
U
بازخوانی
well read
U
با اطلاع
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
read
U
سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read
U
رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read
U
قرائت کردن
read
U
استنباط کردن
read
U
تعبیر کردن
read
U
بازخواندن
read
U
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read
U
خواندن
read
U
اسکن کردن متن چاپ شده
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read
U
گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read
U
کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read
U
تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read
U
گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read
U
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
digital read out
U
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
i had a quiet read
U
فرصت پیدا کردم
destructive read out
U
بازخوانی مخرب
i had a quiet read
U
که باارامش چیز بخوانم
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
i read him to sleep
U
برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
he read other than distinctly
U
همه جورخوانده جز شمرده
he read other than distinctly
U
شمرده نخواند
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he can read the sky
U
ستاره شناس است
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
read head
U
نوک خواندن
write once read many
U
چند باربخوان
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
read strobe
U
بارقه خواندن
read pulse
U
تپش خواندن
read only storage
U
انباره فقط خواندنی
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
read head
U
هد خواندن راس خواندن
read/write
U
خواندن- نوشتن
scatter read
U
دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
write once read many
U
چند بار بازیاب
write once read many
U
یکبار نویس
to read one a lesson
U
بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
read ink
U
ink nonreflective
to read between the lines
U
معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
scatter read
U
پراکنده خوانی
read head
U
نوک خواننده
reed or read
U
شیر دادن
Read the story
U
فرم تریو
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
I read through the letter.
U
من این نامه را کاملا میخوانم.
sight-read
U
بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
lip read
U
لب خواندن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to sight-read something
U
از روی ورقه
[نت موسیقی]
آلت موسیقی بازی کردن
backward read
U
یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
destructive read
U
خواندن مخرب
deep read
U
با اطلاع
deep read
U
بسیار خوانده
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
لب خواندن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
to read people's hands
U
کف بینی کردن
read/write head
U
هدخواندن- نوشتن
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
read/write file
U
فایل خواندنی / نوشتنی
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
the bill was read for the first time
U
شور اول لایحه تمام شد
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Every one is supposed to know to read and write .
U
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
read the riot act
<idiom>
U
به کسی هشدار دادن
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
immediate memory
U
حافظه فوری
in memory of
<idiom>
U
به صورت رایگان
to the memory of
U
به یادبود
memory
U
حافظه
memory
U
خاطره
memory
U
یادگار یاد بود
memory
U
حافظه دستگاه کامپیوتر
memory
U
یاد
memory
U
فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
recent memory
U
حافظه نزدیک
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویسی
scratchpad memory
U
حافظه چرکنویس
shadow memory
U
شبه حافظه
screen memory
U
خاطره پوشان
screw to the memory
U
بذهن سپردن
search memory
U
حافظه جستجو
secondary memory
U
حافظه ثانویه
real memory
U
حافظه واقعی
real memory
U
حافظه حقیقی
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
regenerative memory
U
عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
regenerative memory
U
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory
U
حافظه باز زا
regenerative memory
U
حافظه احیاء کننده
remote memory
U
حافظه دور
real memory
U
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
rotating memory
U
حافظه چرخشی
primary memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
to fail
[memory]
U
درماندن
[حافظه یا خاطره]
To revive a memory.
U
خاطره ای رازنده کردن
addressed memory
U
حافظه تصادفی
[علوم کامپیوتر]
I can recite from memory.
U
می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory
U
دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall
U
دوبارهخوانیحافظه
memory key
U
کلیدحافظه
memory cancel
U
پاککردنحافظه
primary memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
to fail
[memory]
U
وا ماندن
[حافظه یا خاطره]
memory management
U
مدیریت حافظه
[علوم کامپیوتر]
computer memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
alterable memory
U
حافظه تغییرپذیر
computer memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
memory button
U
دکمهحافظ
add in memory
اضافه کردن به حافظه
addressed memory
U
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
to escape one's memory
U
از خاطر رفتن
to commit to memory
U
ازبرکردن
static memory
U
حافظه ایستا
stack memory
U
حافظه پشتهای
shadow memory
U
حافظه ثانوی موقت
shadow memory
U
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory
U
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory
U
حافظه نیمه رسانا
to stamp on the memory
U
ذهنی کردن
within living memory
U
به یاد دارند
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
volatile memory
U
حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
volatile memory
U
حافظه فرار
virtual memory
U
حافظه مجازی
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory
U
در ذهن منقوش ساختن
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
memory bandwidth
U
پهنای باند حافظه
incidental memory
U
حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory
U
خدابیامرز
in memory of blessedmemory
U
بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory
U
بیاد
external memory
U
حافظه خارجی
extended memory
U
حافظه تمدیدی
extended memory
U
حافظه توسعه یافته
expanded memory
U
حافظه گسترشی
EDO memory
U
ذخیره کند
EDO memory
U
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory
U
MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory
U
حافظه پویا
shared memory
U
حافظه تسهیم شده
disk memory
U
حافظه دیسک
interleave memory
U
حافظه جاگذاری
internal memory
U
حافظه داخلی
internal memory
U
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
memory allocation
U
اختصاص حافظه
memory afterimage
U
رد تصویر یاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com