English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
member of the middle class U عضو طبقه متوسط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
middle class U طبقه متوسط
middle class U طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
upper middle class U طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
middle-class person U عضو طبقه متوسط
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
member U پار
member U اندام
member U شعبه
member U جزء ساختمانی
member U عضو
member U کارمند
member U جز
member U شعبه بخش
member U پاره
member U جزء
member U قطعه
member U عنصر
non-member U فردیکهعضوباشگاهیاارگانینباشد
member U 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
structural member U عضو ساختمانی
member of christ U مسیحی
tension member U میله کششی عضو کششی
substitute member U عضو علی البدل
horizontal member U قسمتافقی
Member of Parliament U وکیل مجلس
Member of Parliament U نماینده مجلس
control member U عضو کنترل کننده
tension member U قطعه کششی
member of the jury U عضو هیات منصفه
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
crew member U خدمه هواپیما
crew member U خدمه جنگ افزار
member banks U بانکهای عضو
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
control member U عضو تنظیم کننده
member of a family U عضو خانواده
member of staff U کارمند
member of the parliment U عضو مجلس قانونگذاری
driving member U عضو محرک
member's bill U طرح قانونی
founder member U اعضایاصلییکسازمان
tubular member U عضومیلهای
bottom cross-member U ضامنپشتکانتینر
private member's bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
top cross-member U قطعهاتصالدربهسر
private member's bill U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
member of the national team U عضو تیم ملی
middle name U نام وسطی-اسموسطین
middle course U میانه روی
middle U میان
middle U وسط
middle U میانی وسطی
of middle a U میان سال
middle U منطقه میانی زمین
middle U میانه میدان
middle U مرکز
middle sized U دارای اندازه متوسط
middle sized U میان اندازه
middle succession U توالی وسطی
middle succession U توالی میانین
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle watch U نگهبانی نیمه شب
middle aisle U صحن
middle weight U میانه
middle weight U میان وزن
middle price U قیمت حد وسط
middle price U قیمت متوسط
middle finger U انگشت میان
middle english U انگلیسی تا 0051میلادی
middle ear U گوش وسط
middle ear U حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle ear U گوش میانی
middle deck U پل میانی
middle bar of a saw U کمانکش اره
middle finger U وسطی
middle fraction U جزء میانی
middle fraction U پاره میانی
middle plane U صفحه میانتار
middle part U قسمت میانی
middle part U میان
middle aisle U شبستان
middle latitude U منطقه معتدله
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle heavyweight U 09 کیلوگرم
middle game U وسط بازی
middle body U قسمت میانه ناو یا کشتی
middle piece U قطعهمیانی
middle aged U میان سال
middle leg U پایمیانی
middle jib U بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle-aged U میان سال
Middle Eastern U مربوطبهخاورمیانه
middle covert U پرهایمیانی
middle classes U طبقه متوسط
middle classes U طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle aged U دوره بین جوانی وپیری
middle age U میان سال
middle phalanx U بندانگشتمیانی
middle panel U قابچوبیمیانی
middle sole U لژمیانی
middle lobe U نرمهششمیانی
middle linebacker U مهرهخطآخریمیانی
middle toe U انگشتمیانی
middle torus U گچبریمیانی
middle age U دوره بین جوانی وپیری
piggy in the middle U بازیخرسوسط
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
middle school U دبیرستان
middle layer U قشر میانی
up to the middle in water U تا کمر در اب
Middle Ages U قرون وسطی
Middle East U سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
Middle East U خاورمیانه
Middle West U باختر میانه
the middle finger U انگشت میانه
middle schools U دبیرستان
middle of the road <idiom> U سردوراهی گیرکردن
middle-of-the-road U میانه رو
middle-of-the-road U بیطرف
the parting in the middle U فرق وسط
inflammation of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
infection of the middle ear U عفونت گوش میانی [پزشکی]
type of middle cloud U شکالابرقسمتمیانی
middle level management U مدیریت سطح متوسط
middle primary covert U پرهایاولیهمیانی
middle distance race U دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
middle nasal concha U کنجایمیانیدماغی
middle lintel in window U کمرکش پنجره
middle ground buoy U بویه زمین میان گذرگاه
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
middle lintel in window U الت وسطی پنجره
mullion=middle post U وادار
middle ear inflammation [MEI] U عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle rial of door frame U قیدچه
middle leg (outer surface) U پایمیانی
To steer a middle course . To act within judicious bounds . کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
the th class p U برنامه دانشپایه ششم
first class U طبقه یک
first class U ممتاز
first class U درجه اول
first class U بهترین
second class U فرعی
second class U درجه 2
second class U دومین مرتبه
second class U دومین درجه
second class U درجه دوم
second class U درجه دو
first class U فرست کلاس
second class U وسط
first class U درجه یک
class U رسته گروه
class U دانشپایه
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U رده
class U ردیف
class U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
class U کلاس
class U دسته
class U طبقه
class U زمره جور
class U نوع
class U طبقه بندی کردن رده
class U هماموزگان
third-class U سومین دسته
class U قشر
first-class U درخورمردم طبقه یک بهترین
class U محدود مقدار هایی که در یک کلاس جا می گیرد
first-class U درجه اول
second-class U درجه دوم
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
third class U سومین دسته
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
high-class U کهبد
age class U رده سالخور
bourgeois class U طبقه سوداگر
spectral class U گونه طیقی
superordinate class U طبقه فراگیر
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
bourgeois class U طبقه بورژوا
capitalist class U طبقه سرمایه دار
spectral class U طبقه بینابی
class ring U حلقهطبقهای
age class U رده سنی
lower class U طبقه پایین
world class U در سطح جهانی
high-class U مرغوب
high-class U والا مقام
high-class U از طبقات بالا
high-class U بلندپایه
world-class U در سطح جهانی
toiling class U طبقه رنجبر
high-class U درجه یک
third class road U جاده درجه سه
third class lever U اهرم نوع سوم
first-class cabin U قسمتclass_first
upper class U طبقه بالا
upper class U طبقه مرفه
economy class U اکونومی کلاس
standard class U درجه استاندارد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com