English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
member of the jury U عضو هیات منصفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jury U هیات داوران
jury U هیات منصفه
jury U هیئت منصفه
jury U ژوری داورگان
jury U هیئت داوران
jury U مقامات رسمی نافر
petty jury U هیئت منصفه
to jury-rig something U چیزی را به هم پیوستن
jury box U جایگاههیاتمنصفه
grand jury U هیئت منصفه عالی
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
pyx jury U هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
special jury U هیئت منصفه مخصوص
jury sturt U پایه اضافی یا موقتی
jury man U عضو هیات منصفه
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
trial jury U هیئت منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
to jury-rig something U چیزی را بالبداهه ساختن
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
member U اندام
member U عضو
member U کارمند
member U جز
member U پاره
member U شعبه بخش
member U قطعه
member U جزء
non-member U فردیکهعضوباشگاهیاارگانینباشد
member U 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
member U عنصر
member U جزء ساختمانی
member U شعبه
member U پار
structural member U عضو ساختمانی
substitute member U عضو علی البدل
tension member U قطعه کششی
horizontal member U قسمتافقی
tubular member U عضومیلهای
founder member U اعضایاصلییکسازمان
tension member U میله کششی عضو کششی
member's bill U طرح قانونی
Member of Parliament U نماینده مجلس
Member of Parliament U وکیل مجلس
member of christ U مسیحی
control member U عضو کنترل کننده
control member U عضو تنظیم کننده
crew member U خدمه جنگ افزار
crew member U خدمه هواپیما
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
member of staff U کارمند
member of a family U عضو خانواده
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
member of the parliment U عضو مجلس قانونگذاری
member banks U بانکهای عضو
driving member U عضو محرک
member of the middle class U عضو طبقه متوسط
member of the national team U عضو تیم ملی
private member's bill U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bills U طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
top cross-member U قطعهاتصالدربهسر
bottom cross-member U ضامنپشتکانتینر
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com