Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
likelihood
U
احتمال
likelihood
U
احتمال کلی دارد
likelihood
U
درست نمایی
likelihood ratio
U
بهر درست نمایی
maximum
U
بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
maximum
U
بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
maximum
U
بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum
U
بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
maximum value
U
جریان بیشینه
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum value
U
مقدار بهره برداری
maximum
U
ماکزیمم
maximum
U
بالاترین ماکسیمم
maximum
U
منتهی درجه بزرگترین
maximum
U
بزرگترین وبالاترین رقم
maximum
U
حداکثر
maximum
U
بیشین
maximum
U
بیشینه
maximum
U
بیشترین
maximum
U
بالاترین مقدار ماکسیمم
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
maximum price
U
بیشینه بها
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum current
U
جریان پیک
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
relative maximum
U
ماکزیمم نسبی
maximum demand
U
بار پیک
maximum demand
U
پیک بار
maximum demand
U
تقاضای بیشینه
relative maximum
U
حداکثر نسبی
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum price
U
حداکثر بها
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum temperature
U
دمای ماکزیمم
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
intensity maximum
U
پیشینه نور ماکسیمم نور
maximum efficiency
U
راندمان بیشینه
maximum slope
U
بیشترین شیب
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum range
U
بردنهایی اسلحه
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum liklihood
U
درست نمایی بیشینه
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum natality
U
بیشینه زادو ولد
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
maximum moment
U
لنگر بیشینه
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
maximum load
U
بار حداکثر
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum energy
U
انرژی بیشینه
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
maximum flood
U
طغیان بیشینه
maximum flood
U
سیل بیشینه
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum circuit breaker
U
کلید جریان زیاد
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum flood discharge
U
بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge
U
بده بیشینه طغیان
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum demand indicator
U
کنتور بار پیک
maximum demand meter
U
تقاضاسنج
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum asymmetric three phase
U
current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
design maximum weight
U
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
actual maximum flowline
U
ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
maximum security prison
U
زندان فوق امنیتی
maximum current relay
U
رله جریان زیاد
maximum water level
U
ترازطبیعی مخزن
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum water level
U
تراز بیشینه طرح شده مخزن
maximum undistorted output
U
بیشینه صدای غیر مغشوش
maximum water level
U
بیشینه تراز
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum junction to case thermal impedan
U
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
method
U
مسلک
method
U
روش
method
U
اسلوب
r method
U
روش ارسال پیامی که در ان ایستگاه گیرنده بایستی رسیدبدهد
method
U
طرز
method
U
شیوه
method
U
راه طریقه
method
U
متد
by
[with]
this method
U
با این روش
method
U
ایین شیوه
method
U
طریقه
method
U
سبک
simplex method
U
روش سادک
tog method
U
روش دیدبانی در خط توپ هدف
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
subtraction method
U
روش تفاضلی
standard method
U
روش استانده
socratic method
U
روش سقراطی
tog method
U
روش دیدبانی محوری
variational method
U
روش تغییر
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
Your method is different from mine .
U
روش شما با من فرق می کند
method of operation
U
عملکرد
Method to my madness
<idiom>
U
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
method of constants
U
روش محرکهای ثابت
synthetic method
U
روش ترکیبی
sight method
U
روش دیداری
separation method
U
روش جداسازی
montessori method
U
روش مونته سوری
objective method
U
روش عینی
obstruction method
U
روش ایجاد مانع
offset method
U
روش استفاده از خط سری درنشان دادن نقاط روی نقشه
penetration method
U
روش نفوذی
persuasive method
U
روش تشویقی
persuasive method
U
ترغیبی
phonic method
U
روش اوایی
minimal changes method
U
روش کمترین تغییرات
method of operation
U
طرز کار
measuring method
U
اسلوب سنجش
measuring method
U
طریقه اندازه گیری
production method
U
روش تولید
method of drawing up
U
طرز تنظیم
method of measurment
U
روش سنجش
method of measurment
U
طریقه اندازه گیری
method of measurment
U
متد اندازه گیری
method of operation
U
روش کار
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
research method
U
روش تحقیق
research method
U
روش پژوهش
research method
U
شیوه پژوهش
scientific method
U
روش علمی
seismic method
U
روش زلزله نگاری
selection method
U
روش گزینش
reproduction method
U
روش بازسازی
reconstruction method
U
روش بازسازی
step through method
U
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
prestressing method
U
روش پیش فشردگی
prestressing method
U
شیوه پیش تنیدگی
pretension method
U
روش پیش کشیدگی
project method
U
روش اموزش طرحی
ration method
U
سبک واگذاری جیره
ration method
U
روش تغذیه پرسنل
recalculation method
U
روش محاسبه عدد
mean error method
U
روش خطای متوسط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
