English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
market clearing price U قیمت تعادل در بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
market price U قیمت بازار
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
open market price U قیمت بازار ازاد
He eats bread at the ruling market price. <proverb> U نان را به نرخ روز مى خورد .
clearing U تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearing U نقل وانتقال بانکی
clearing U تبرئه
clearing U تسویه
clearing U تهاتر بانکی
clearing U پاک کردن
clearing U تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing U مکان مسطح
clearing U تسویه تسطیح
clearing U بوته کنی
clearing U سترده
clearing U جمع کردن
clearing U تسطیح
clearing houses U اتاق تهاتر
clearing houses U قسمت تهاتر دربانکها
clearing station U ایستگاه تخلیه بیماران
clearing bank U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank U بانک پس انداز
clearing banks U بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing station U پست تخلیه بیماران
clearing houses U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house U اطاق پایاپای
clearing house U دفتر تسویه حساب
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house U شرکتی که حسابها راتسویه میکند
clearing house U اتاق تهاتر
clearing houses U اطاق پایاپای
clearing houses U دفتر تسویه حساب
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house U قسمت تهاتر دربانکها
clearing outwards U اعلامیه خروج کشتی
clearing agreement U موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
clearing banks U بانک پس انداز
clearing block U قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
crest clearing U محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
clearing block U قطعه بازدارنده
clearing out [of a place] U تخلیه [فضایی]
clearing iron U جاده پاک کن
clearing iron U سنگ پس زن
clearing of jungle U پاکسازی جنگل
clearing operations U عملیات مین روبی
clearing operations U عملیات پاک کردن مین
clearing and switch buying U توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
crest clearing graph U نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
paying off [clearing off] [repayment] U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
down-market U رجوع شود به downscale
market value U در بازار قیمت بازار
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market value U ارزش
market value U ارزش بازاری
market value U قیمت بازار
market U بازار
market U بازار فروش [اقتصاد]
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
market U محل داد وستد
market U مرکزتجارت
market U درمعرض فروش قرار دادن
market U به بازار عرضه کردن
market U فروختن
market U در بازار دادوستد کردن
exchange market U بازار اسعار
exchange market U بازار داد و ستد
fair market U هفته بازار
fair market U بازار مکاره
market imperfection U ناقص بودن بازار
market imperfection U نقص بازار
market information U اطلاعات و دادههای بازار
market leader U پیشقدم در بازار
easty market U بازاراست تا
market penetration U نفوذ به بازار
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
market overt U بازار اشکار
market oriented U در جهت بازار
market oriented U بازاری
market opportunity U فرصت بازار
market mechanism U مکانیسم بازار
market mechanism U طرز کار بازار
market leader U دارای رهبریت بازار
market leader U پیشرو بازار
market functions U وفائف بازار
market freedom U ازادی تجاری
loan market U بازار وام
market forces U نیروهای بازار
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
market failure U ناتوانی بازار
market equilibrium U تعادل بازار
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
market appraisal U سنجش بازار
market channels U مجاری توزیع
labor market U بازار کار
imperfect market U بازار ناقص
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
falling market U بازار رو به زوال
market freedom U ازادی بازار
market forces U عوامل موثردر بازار
foreign market U بازار خارج
market structure U ساخت بازار
futures market U بازار خرید و فروش سلف
gold market U بازار طلا
home market U بازار داخلی
home market U بازار داخل کشور
market demand U تقاضای بازار
to put on the market U به بازار عرضه کردن
carpet market U بازار فرش
flea market <idiom> U بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
To depress the market . U بازار را کساد کردن
On the free market . U دربازار آزاد
market gardening U شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener U باغکار سبزیکار
market garden U مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market U متقاضیکار
cattle market U محلفروشاحشام
widening of market U گسترش بازار
wage market U بازار دستمزد
to place on the market U به بازار عرضه کردن
financial market U بازار مالی
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
to place on the market U فروختن
to put on the market U فروختن
to place on the market U درمعرض فروش قرار دادن
to put on the market U درمعرض فروش قرار دادن
to rig the market U با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
to make a market of U معامله کردن
market trust U بازار انحصاری
market trends U روندهای بازار
market system U نظام بازار
market structure U بنیان بازار
sharing the market U تقسیم بازار
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market share U سهم بازار
market segmentation U تجزیه بازار
market segmentation U تقسیم بازار
market risk U خطر بازار
market survey U بررسی بازار
market review U بررسی بازار
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
narrow market U بازار محدود
oil market U بازار نفت
the market is dull U بازار کساداست
the market is dull U بازار راکد است
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market U بازار معاملات نقدی
spot market U بازار نقدی
soft market U بازار با تقاضای خوب
seller's market U بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
seller's market U بازار فروشنده
security market U بازار اوراق بهادار
securities market U بازار اوراق بهادار
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
perfect market U بازار کامل
organized market U بازار سازمان یافته
market prices U قیمتهای بازار
domestic market U بازار داخلی
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
Common Market U بازار مشترک
free market U بازار ازاد
market research U بررسی بازار
cornering the market U خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
credit market U بازار اعتباری
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
buyer's market U بازاری که درکنترل خریدارست
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
buyer's market U بازار خرید
open market U بازار باز
capital market U بازار سرمایه
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
Common Market U بلژیک
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
market economy U اقتصاد بازار
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
commodity market U بازار کالای مصرفی
commodity market U بازار مواد اولیه
commodity market U بازار کالا
market economies U اقتصاد بازار
market research U بازارپژوهی
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
open market U بازار ازاد
bullish market U بازار رو به رونق
dead market U بازار کم فروش
Common Market U فرانسه لوکزامبورگ و هلند
black market U بازار سیاه
black market U دربازارسیاه معامله کردن
stock market U بورس کالاهای مختلف
market places U بازار
market place U بازار
cornering the market U قبضه نمودن بازار
bearish market U بازار رو به افول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com