Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
march order
U
ف__رمان ح__اضر به راه
march order
U
حاضر براه کردن
march order
U
دستورحرکت
march order
U
ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
march order
U
ترتیب راهپیمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marching order
[travel order]
U
دستور پیشروی
[ارتش]
march
U
پیش روی گام به گام شمشیرباز
march
U
راه پیمایی
to march forth
U
پیش رفتن
march
U
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march
U
راه رفتن
march
U
تاختن بر
march
U
قدم رو
march
U
قدم برداری
march
U
گام نظامی
march
U
موسیقی نظامی یا مارش
march
U
سیر روش
march
U
پیشروی
march
U
ماه مارس راه پیمایی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
U
قدم روکردن
motor march
U
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
quick march
U
قدم رو
route march
U
راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
march outpost
U
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
quick march
U
مارش تند
quick march
U
گام برداری تند
march past
U
رژه رفتن
march unit
U
یکان راهپیمایی
frog march
U
غوک واربردن
frog-march
U
غوک واربردن
march unit
U
قسمتی ازستون راهپیمایی
quick march
U
راهپیمایی تند
administrative march
U
راهپیمایی اداری
dead march
U
اهنگ عزا
dead march
U
موزیک عزا
dead march
U
مارش عزا
forward march
U
قدم رو
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
march past
U
رژه
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
march column
U
ستون راهپیمایی
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
march of events
U
جریان یا سیر حوادث
advance march
U
پیشروی حرکت به جلو
advance march
U
فرمان پیش
admirals' march
U
سلام تیمساری
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
rate of march
U
نواخت حرکت
tactical march
U
انتقال جنگی
to march past
U
رژه رفتن
right oblique march
U
میل به راست رو
tactical march
U
نقل
to steal a march on any one
U
بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
funeral march
U
راه پیمایی درمراسم جنازه
rate of march
U
نواخت راهپیمایی
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
tactical march
U
حرکت جنگی
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
left oblique march
U
میل به چپ رو
left oblique march
U
فرمان میل به چپ رو
left flank march
U
فرمان سمت چپ رو
left flank march
U
سمت چپ رو
double times march
U
قدم دو
double times march
U
بدو رو
Aries the Ram (March 21 )
U
برجحمل
to the order of
U
در وجه
in order that
U
برای اینکه
in order that
U
تا اینکه
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
out of order
U
از کار افتاده
in order
U
دایر
order
[placed with somebody]
U
دستور
[ازطرف کسی]
first order
U
مرتبه اول
in order
U
صحیح
re order
U
سفارش دوم باره
in order to ...
U
تا
[اینکه ]
in order to ...
U
برای
[اینکه]
in order that he may go
U
برای اینکه برود
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
out of order
U
خراب
to the order of
U
به حواله کرد
In this order. In this way.
U
باین ترتیب
out of order
<idiom>
U
کارنکردن
out of order
<idiom>
U
برخلاف قانون ،نامناسب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
in order to
<idiom>
U
اعتماد شخص را بدست آوردن
to the order of
U
بحواله کرد
well-order
U
خوش ترتیب
[ریاضی]
out of order
U
درهم برهم
out of order
U
نادرست
order about
U
پیوسته پی فرمان فرستادن
order off
U
حکم خروج
second order
U
مرتبه دوم
in order
U
درست
order
U
مرتب کردن
order
U
دستور دادن
order
U
دستورعملیاتی
order
U
دستورالعمل
order
U
مرتبه
order
U
راسته
order
U
کد عمل
order
U
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
by order of
U
فرمان
order
U
دستور
order
U
سفارش
order
U
نظم
order
U
ترتیب
order
U
ترتیب انجام کار
order
U
سفارش دادن دستور دادن
order
U
دستورالعمل دستور
order
U
نظام معماری
order
U
شیوه
order
U
حکم
order
U
حواله
order
U
سبک معماری
order
U
خرید سفارش خرید
order
U
سفارش دادن
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
order
U
دستور دادن سفارش
order
U
نظم دادن
order
U
فرمان نظم
order
U
امر
order
U
ن
order
U
حواله کرد حواله کردن دستور
order
U
رتبه
order
U
منظم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
order
U
دستور سفارش
by order of
U
حسب الامر
sort order
U
نظم ترتیب
short order
U
خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction
U
واکنش مرتبه دوم
second order factor
U
عامل مرتبه دوم
second order conditions
U
شرایط مرتبه دوم
order of the day
U
برنامه روزانه
second order conditions
U
شرایط ثانوی
order of the day
U
معادل agenda
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
superior order
U
امر مافوق
superior order
U
دستور مافوق
order of discharge
U
حکم تصفیه
third order reaction
U
واکنش مرتبه سه
the line is out of order
U
سیم خراب است
order of discharge
U
حکم برائت ذمه
order of fire
U
روش تیراندازی
order of fire
U
ترتیب توالی اتش
order of fire
U
ترتیب احتراق موتور
order of magnitude
U
مرتبه بزرگی
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
order of matrix
U
مرتبه ماتریس
order of service
U
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
order of the day
U
دستور جلسه
review order
U
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
provisional order
U
دستور موقت اداری
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
place an order
U
سفارش دادن
post order
U
حواله پستی
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
purchase order
U
سفارش خرید
purchase order
U
دستور خرید
payable to order
U
قابل پرداخت به حواله کرد
pay order
U
سندپرداخت حقوق
review order
U
لباس وتحملات سان
referral order
U
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
reculaulation order
U
تنظیم محاسبه مجدد
order off the field
U
حکم خروج
balustrade Order
U
ترتیب نرده ستون ها
order time
U
زمان سفارش کالا
public order
U
نظم عمومی
partial order
U
پاره ترتیب
partial order
U
ترتیب جزئی
pay order
U
لیست پرداخت حقوق
processing of the order
U
انجام سفارش
Order theory
U
ترتیب جزئی
[ریاضی]
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
money order
U
حواله پستی وتلگرافی
money order
U
حواله پول
money order
U
حواله پولی
money order
U
حواله
money order
U
دستور پرداخت
Ionic Order
U
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
Gigantic Order
U
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
Giant Order
U
شیوه غول ستونی
[معماری]
German Order
U
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
French Order
U
سبک معماری فرانسوی
Doric Order
U
سبک معماری دوریک
Orinthian Order
U
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
Composite Order
U
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
in good order
<adj.>
U
تروتمیز
Lattice
[order]
U
شبکه
[ریاضی]
Lattice
[order]
U
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
structure
[first order]
U
ساختار
[ریاضی]
to order somebody back
U
کسی را احضار کردن
to order somebody back
U
کسی را معزول کردن
to order somebody back
U
کسی را فراخواندن
in good order
<adj.>
U
منظم
in good order
<adj.>
U
مرتب
Bassae Order
U
[معماری یونی یونان]
Attic Order
U
ستون بندی آتنی
assemblage of Order
U
ستون بندی مختلط
corinthian order
U
ساختارقرمتی
points of order
U
اخطار نظامنامهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com