English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
main reflex mirror U آینهانعکاساصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
main mirror U آینهاصلی
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflex U عکس العمل غیرارادی
reflex U واکنش
reflex U بازتاب
outside mirror U آینهبغل
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U ایینه
mirror U اینه
mirror U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror U ایجاد کپی دقیق
reflex klystron U کلیسترون بازتابی
reflex force U نیروی ضربتی هوایی در حال اماده باش فوری
reflex force U فشارعکس العمل
reflex force U نیروی عکس العمل
reflex circuit U قوس بازتاب
reflex arc U قوس بازتاب
grasping reflex U بازتاب چنگ زدن
flexion reflex U بازتاب خمش
tendon reflex U بازتاب وتری
babinski reflex U بازتاب بابینکسی
reflex latency U دوره نهفتگی بازتاب
cranial reflex U بازتاب جمجمهای
achilles reflex U بازتاب اشیل
abdominal reflex U بازتاب شکمی
salivary reflex U بازتاب بزاقی
static reflex U بازتاب تعادل
righting reflex U بازتاب تعادل
reflex time U زمان بازتاب
reflex sight U زاویه یاب منشوردار یاپریسکوپی
reflex sight U دوربین منشوری
reflex arc U کمان بازتاب
reflex action U عمل غیر ارادی
spinal reflex U بازتاب نخاعی
startle reflex U بازتاب یکه خوردن
rossolimo reflex U بازتاب روسولیمو
stretch reflex U بازتاب کشیدگی
sucking reflex U بازتاب مکیدن
blinking reflex U بازتاب پلک زدن
conditioned reflex U بازتاب شرطی
unconditioned reflex U بازتاب غیر شرطی
mass reflex U بازتاب کلی
chain reflex U بازتاب زنجیرهای
orientation reflex U بازتاب سوگیری
orienting reflex U بازتاب سوگیری
pupillary reflex U بازتاب مردمک
prepotent reflex U بازتاب غالب
rooting reflex U بازتاب گونه
plantar reflex U بازتاب کف پا
reflex reserve U پس مانده بازتاب
psychogalvanic reflex U بازتاب گالوانیکی- روانی
patellar reflex U بازتاب پرش زانو
crossed reflex U بازتاب متنافر
driving mirror U اینه اتومبیل
driving mirror U اینه عقب اتومبیل
deflection mirror U اینه انحراف
dichroic mirror U اینه دو رنگ نما
horizon mirror U آینهافقی
electron mirror U اینه الکترونی
sighting mirror U آینهکناری
illumination mirror U آینهروشنساز
illuminated mirror U چراغآینه
flat mirror U آئینهپهن
outside mirror control U کنترلکنندهآینهبیرونی
primary mirror U آئینهابتدائی
reading mirror U آینهمخصوصخواندن
magic mirror U اینه غیب نما اینه شعبده
magic mirror U ایینه دور نما
sconce mirror U اینه دیوار کوب
sconce mirror U ایینه دیواری
side mirror U آینهجانبی
spherical mirror U اینه کروی
index mirror U آینهنما
convex mirror U اینه محدب
mirror drawing U نقاشی از ایینه
parabolic mirror U اینه سهمی وار
rearview mirror U آینهدیدپشت
mirror instrument U دستگاه اینه دار
mirror writing U وارونه نویسی
mirror tracing U ترسیم از ایینه
mirror symmerty U تقارن ایینهای
mirror reading U وارونه خوانی
secondary mirror U دومینآینه
mirror galvanometer U گالوانومتر ائینه دار
mirror frame U جعبه اینه
mirror finish U درخشان
mirror finish U براق
mirror effect U اثرتقارن
mirror effect U اثر انعکاسی
mirror effect U اثر اینهای
mirror image U تصویر قرینه
mirror image تصویر آیینه ای
mirror images U تصویر قرینه
mirror glass U شیشه اینه
vanity mirror U آینهآرایش
convex mirror U اینه کوژ
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
This mirror is very dull . U این آینه خیلی مات است
mirror images U تصویر ایینهای
positive movement reflex U بازتاب حرکت گرایشی
cutaneous secretory reflex U بازتاب تراوشی پوست
haab's pupillary reflex U بازتاب مردمکی هاب
consensual eye reflex U بازتاب همخوان چشم
negative movement reflex U بازتاب گریز
cutaneous pupillary reflex U بازتاب پوستی مردمک
phasic stretch reflex U بازتاب کشش مرحلهای
eye blink reflex U بازتاب پلک زدن
knee jerk reflex U بازتاب پرش زانو
bechterev mendel reflex U بازتاب بختریف- مندل
trail-view mirror U آینهبغلتریلی
rear-view mirror U آیینهی پسنما
dual swivel mirror U آینهبازشو
rear-view mirror U آیینهی عقبنما
mirror backed screen U صفحه تصویر الومینیمی
plane of mirror symmetry U صفحه تقارن اینهای
concave spherical mirror U اینه کروی کاو
concave spherical mirror U اینه کروی مقعر
mirror plane of symmetry U صفحه تقارن اینهای
rear-view mirror U آیینهی جلو
single-lens reflex camera U دوربینبازتابتکلنزی
twin-lens reflex camera U لنزدوتاییانعکاسدوربین
cross section of a reflex camera U قسمتعرضیبازتابتلسکوپ
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
single-lens reflex (SLR) camera U دوربینتکلنزی
main U ی تر راهنمایی میکند
main U خط اصلی
main U مهم
in the main U بطور کلی
in the main U اساسا
main U کامل شاه لوله
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main U بسیار مهم
main U MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main U بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main U بزرگ تمام
in the main U بیشتر اصلا
main U عمده
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main U نیرومند
main <adj.> U اصلی
main U مهم تمام
with might and main U با تمام نیرو با همه توانایی
main U کامل
main U دریا
main U با اهمیت
main switch U کلید اصلی
main topmast U دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main unit U واحد اصلی
main voltage U ولتاژ اصلی
main winding U سیم پیچی اصلی
main wire U سیم اصلی
main diagonal U قطر اصلی [ریاضی]
main yard U قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main section U قسمتاصلی
main direction U جهت اصلی
main tube U تیوپاصلی
main transformer U تغییردهندهاصلی
main stand U تکیهگاهاصلی
main clauses U رجوع شود به clause independent
main stalk U ساقهاصلی
main parachute U چتراصلی
main leg U پایهاصلی
main inlet U دهانهاصلی
main glider U غلتکاصلی
main fan U پروانهاصلی
main entrance U ورودیاصلی
main engines U موتورهایاصلی
main duct U لولهاصلیآب
main carriage U حاملاصلی
the main army U بخش عمده ارتش
main vent U منقذاصلی
main wheel U چرخاصلی
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stripe U [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color U رنگ زمینه
main color U رنگ اصلی
main drag <idiom> U مهمترین خیابان شهر
What is the main obstacle ? U مانع اصلی چیست ؟
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
rising main U جنبشاصلی
main clause U رجوع شود به clause independent
main cleanout U تمیزکنندهاصلی
main storage U حافظه اصلی
main effort U تلاش اصلی نیروها
main coil U سیم پیچ اصلی
main circuit U مدار اصلی
main carburetor U کاربراتور اصلی
main canal U کانال اصلی
main camshaft U میل بادامک اصلی
main cable U کابل اصلی
main busbar U شمش اصلی
main building U ساختمان اصلی
main body U عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body U عمده قوا
main beam U شعاع اصلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com