Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
machine equipment
U
تجهیزات ماشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
equipment
U
ساز وبرگ
equipment
U
اثاثیه
equipment
U
اثاثه
equipment
U
ساز و برگ
equipment
U
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment
U
دستگاه
equipment
U
تجهیزات
equipment
U
لوازم
equipment
U
تجهیز
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment
U
خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
table of equipment
U
جدول ساز و برگ
deadlined equipment
U
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
technical equipment
U
تجهیزات فنی
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
standby equipment
U
تجهیزات جانشینی
sampling equipment
U
دستگاه نمونه گیر
sonic equipment
U
وسایل اوازی
electric equipment
U
تجهیزات الکتریکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات جانبی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
x ray equipment
U
تجهیزات اشعه رونتگن
control equipment
U
ابزار نظارت
accessory equipment
U
تجهیزات یدکی
check out equipment
U
وسایل بازدید محل
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
two way telephone equipment
U
تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
ventilating equipment
U
تجهیزات تهویه
equipment rack
U
پایهوسایل
equipment lock
U
قفلتجهیزات
equipment compartment
U
کوپهتجهیزات
camping equipment
U
لوازم مخصوصاردو
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
authentication equipment
U
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
accessory equipment
U
وسایل یدکی
telephone equipment
U
دستگاه تلفن
telephone equipment
U
تجهیزات تلفن
test equipment
U
دستگاه ازمایش لامپ
transfer equipment
U
تجهیزات
ancillary equipment
U
تجهیزات اضافی
ancillary equipment
U
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment
U
equipment peripheral
ancillary equipment
U
وسیله جانبی
ancillary equipment
U
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
U
تجهیزات پیرامونی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
equipment bag
U
ساک دستی بازیگر
equipment logbook
U
دفتر تجهیزات
extra equipment
U
تجهیزات اضافی
peripheral equipment
U
تجهیزات جنبی
extra equipment
U
متعلقات ویژه
honing equipment
U
تجهیزات سنگ زنی
radar equipment
U
تجهیزات رادار
protective equipment
U
تجهیزات حفافتی
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
output equipment
U
تجهیزات خروجی
pool equipment
U
وسایل پارک موتوری
garage equipment
U
تجهیزات گاراژ
handling equipment
U
تجهیزات بار
nitriting equipment
U
تجهیزات ازت دهی
test equipment
U
وسایل ازمایش
equipment bay
U
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment reserve
U
ذخیره تجهیزاتی
equipment compatibility
U
همسازی تجهیزاتی
equipment failure
U
خرابی تجهیزاتی
equipment logbook
U
دفترچه خدمتی تجهیزات
mechanical equipment
U
تجهیزات مکانیکی
I expended all my capital on equipment.
U
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
heat treating equipment
U
تاسیسات عملیات حرارتی
paint spraying equipment
U
تجهیزات رنگ پاشی
ground airport equipment
U
تجهیزاتزمینیهواپیما
technical equipment compartment
U
قسمتوسایلتخصصی
induction melting equipment
U
تجهیزات ذوب القائی
image conversion equipment
U
دستگاه مبدل تصویر
oil reclamation equipment
U
تجهیزات احیا روغن
mold making equipment
U
تجهیزات قالب سازی
automobile radio equipment
U
رادیوی اتومبیل
mobile lubricating equipment
U
تجهیزات روغنکاری متحرک
mobile equipment pool
U
بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
original equipment manufacturer
U
سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer
U
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
fired process equipment
U
دستگاه خشک کن شعلهای
core blowing equipment
U
تجهیزات دمیدن هسته
crushing and grinding equipment
U
دستگاههای خرد کننده
data communications equipment
U
تجهیزات ارتباطات داده ها
data terminal equipment
U
تجهیزات ترمینال داده
digital equipment corporation
U
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
t parameter equipment circuit
U
مدار معادل به صورت " T "
emergency brake equipment
U
تجهیزات ترمز اضطراری
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
producer durable equipment
U
تجهیزات با دوام تولیدی
error of measuring equipment
U
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
precision measuring equipment
U
تجهیزات سنجش دقیق
concrete vibrating equipment
U
ویبراتور بتن
airborne intercept equipment
U
وسایل استراق سمع هوابرد
high frequency heating equipment
U
تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
aviation life support equipment
U
وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
table of organization and equipment (toe
U
جدول سازمان و تجهیزات
high tension bridge equipment
U
دستگاه ازمایش فشار قوی
heating/air conditioning equipment
U
تهویه
heating/air conditioning equipment
U
وسائلگرمادهی
machine
U
ماشین
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine
U
ماشین دو راهه
machine sensible
U
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
U
شیارانداختن روی فلز
machine
U
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
U
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
U
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
U
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine
U
براده برداشتن
machine
U
تراشیدن ماشین
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
U
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
U
بیت اجرا میشود
machine
U
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
U
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
U
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
U
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
U
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
U
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
U
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
U
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
U
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
دستگاه
machine
U
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
multi way machine
U
دستگاه چند راهه
punching machine
U
دستگاه پانچ
punching machine
U
دستگاه منگنه
mowing machine
U
علف چین
mowing machine
U
ماشین علف چینی
object machine
U
ماشین مقصود
planing machine
U
ماشین کندگی
printer machine
U
ماشین چاپ
printer machine
U
دستگاه چاپ
machine interupption
U
وقفه ماشین
punching machine
U
ماشین سوراخکن
planer machine
U
ماشین صفحه تراش
open machine
U
ماشین باز
mortising machine
U
دستگاه کام کنی
machine learning
U
فراگیری ماشین
machine number
U
عدد سرعت هواپیما
machine number
U
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine oil
U
روغن ماشین
machine operating
U
عملکرد ماشین
machine operator
U
کارگردان ماشین
machine operator
U
اپراتوردستگاه
machine language
U
زبان ماشین
machine fault
U
عیب ماشین
machine fault
U
نقص ماشین
machine foundation
U
پایه دستگاه
machine frame
U
چارچوب دستگاه
machine gunner
U
مسلسل چی
machine independent
U
مستقل از ماشین
machine instruction
U
دستورالعمل ماشین
machine intelligence
U
هوش ماشین
machine operator
U
اپراتور ماشین
machine operator
U
متصدی ماشین
machine translation
U
ترجمه ماشینی
machine welding
U
جوشکاری ماشینی
machine word
U
کلمه ماشین
milking machine
U
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
U
ماشین تراش
milling machine
U
ماشین فرز
milling machine
U
دستگاه فرز
machine time
U
وقت ماشین
machine time
U
زمان ماشین کاری
machine shop
U
کارگاه محاسبات ماشینی
machine oriented
U
ماشین گرا
machine readable
U
خواندنی توسط ماشین
machine readable
U
قابل خواندن توسط ماشین
machine recognization
U
بازشناختی توسط ماشین
machine representation
U
نمایش ماشیی
machine ringing
U
زنگ ماشینی
machine run
U
رانش ماشین
machine run
U
اجرای ماشین
molding machine
U
دستگاه قالب گیری
teaching machine
U
ماشین تدریس
plaiting machine
U
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine
U
ماشین سه فازه
threshing machine
U
ماشین غله پوست کنی
threshing machine
U
ماشین خرمن کوبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com