Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lost article
U
لقطه
lost article
U
شیئی گمشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
article
U
شیئی
article
U
مقاله
that article is not g.
U
این کالابدل است
article
U
ماده
article
U
ماده قانون
article
U
پیامی در یک گروه خبری
what is the p of this article
U
قیمت این کالا چند است
article
U
تفریح کردن
the d. article
U
حرف تعریف
article
U
متاع
article
U
چیز
article
U
اسباب
article
U
ماده بند
article
U
فصل
article
U
بصورت مواد در اوردن
article
U
حرف تعریف
article
U
کالا
article
U
مقاله گفتار
article
U
شرط
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
article of roup
U
اموال مورد حراج
found article
U
لقطه
found article
U
شیئی گمشده
punitive article
U
قوانین جزایی ارتش
to mark down an article
U
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
i write an article
U
مقالهای مینویسم
offender against this article
U
متخلفین از این ماده
punitive article
U
موادقانون جزا
replealed article
U
ماده منسوخه
definite article
U
حرفتعریفمعین
article of faith
U
اعتقاد و عقیده باطنی
article of association
U
اساسنامه شرکت
article of a company
U
اساسنامه شرکت
leading article
U
سرمقاله
indefinite article
U
حرف نکره
an inspired article
U
مقاله رسانده
an inspired article
U
مقاله القاشده
leading article
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
article had two notes
U
ماده یکم دو تبصره
article had two notes
U
داشت
I assume that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
U
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
article of a building by law
U
ائین نامه ساختمان
compression molded article
U
بخش پرسی
lost
U
شکست خورده گمراه
lost
U
زیان دیده
lost
U
از دست رفته ضایع
lost
U
گمشده
lost causes
U
هدف تحقق نیافتنی
lost causes
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause
U
هدف تحقق نیافتنی
lost cause
U
جنبش یا آرمان از دست رفته
Get lost!
<idiom>
U
دورشدن
lost
U
مفقود
lost
U
منحرف
lost
U
ضاله
lost
U
از دست رفته تلف شده
lost
U
گلوله ناپیدا
i lost my a
U
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
to get lost
U
گم کردن
to get lost
U
گم شدن
lost
U
گم شده
to get lost
U
گمراه شدن
He has lost count.
U
حساب از دستش دررفته
To be lost . To disappear .
U
ازمیان بر افتادن
She lost her way home .
U
راه خانه اش را گه کرد
lost document
U
مدرک گم شده
to count for lost
U
از دست رفته بحساب آوردن
I have lost my wallet .
U
کیف پولم را گه کرده ام
She lost her loved ones .
U
تمام عزیزانش را از دست داد
He lost everything that was dear to him.
U
آنچه برایش عزیز بود از دست داد
We lost our way in the dark.
U
راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
lost documents
U
اسناد و مدارک گم شده
long-lost
U
کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
no love lost
<idiom>
U
سوء نیت ،احساسبدی داشتن
contact lost
U
تماس قطع شد
lost chain
U
زنجیره گم شده
lost chain
U
زنجیره از دست رفته
lost ball
U
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
lost animal
U
حیوان گمشده
lost animal
U
حیوان ضاله
lost and untraceable
U
غایب مفقودالاثر
i lost the train
U
به قطار نرسیدم
i lost the train
U
قطار را از دست دادم
i lost sight of it
U
از نظرم نهان گشت
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
i have lost all patience
U
طاقتم طاق شده است
he lost the seat
U
دوباره بوکالت برگزیده نشد
he lost his reason
U
عقل یا هوش خودرا ازدست داد
contact lost
U
هدف گم شد
contact lost
U
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
lost child
U
طفل لقیط
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
lost target
U
تیر خطا
he lost the seat
U
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
lost mass
U
افت جرم
lost time
U
زمان گمگشته
we lost sight of him
U
از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
lost head
U
افت بار
sleep was lost to me
U
خواب بمن حرام شد
she has lost her roses
U
چهره گلگونش زعفرانی شده است
lost time
U
زمان مفقوده
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
She lost her husband in the crowd .
U
شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
to recover lost time
U
وقت گمشده را جبران کردن)
to sighfor lost days
U
افسوس روزهای تلف شده راخوردن
We should not have lost sight of the fact that ...
U
ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
lost wax process
U
ریخته گری با مدلهای مومی
Did you ever find that pen you lost ?
U
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
We lost the case . We were convicted.
U
دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
The ship and all its crew were lost .
U
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
lost property office
U
دفتر اشیای گم شده
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
Time lost cannot be won again.
<idiom>
U
فرصت غنمیت است نباید از دست داد.
I did it unwittingly. I lost count.
U
از دستم دررفت
lost wax process
U
فرایند مدلهای مومی
Get lost ! scram ! Beat it! Get out !Get out of my sight ! Be off with you !
U
برو گمشو !
He lost control of the car and swerved towards a tree.
U
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com