English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loop line U دوراهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
for/next loop U حلقه NEXT/FOR
loop U پیچ چرخ
loop U خمیدگی
loop U حلقه دارکردن
loop U گره زدن
loop U پیچ خوردن حلقه زنی
inner loop U حلقه داخلی
loop U حلقه طناب
loop U حلقه
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
to be in the loop <idiom> U آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
to be in the loop <idiom> U در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop U گریز
to keep somebody in the loop <idiom> U کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
to keep somebody in the loop <idiom> U کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop U کمند
loop U مهاری
loop U دریچه
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop U ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop U برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop U حلقه درون حلقه دیگر
loop U دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop U سوراخ
loop U ضربه بلند قوس دار
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop U درو در انتهای خرک
loop U حلقه زدن
loop U حلقه شدن
while loop U دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
inner loop U حلقهای درون حلقه دیگر
loop U گره
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
inner loop U حلقه درونی
do while loop U لوپ WHILE/DO
do while loop U حلقه WHILE/DO
wait loop U پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
uncontrolled loop U حلقه کنترل نشده
local loop U حلقه محلی
loop control U کنترل حلقه زنی
loop code U کد حلقوی
loop checking U مقابله حلقه
loop body U بدنه حلقه
loop antenna U انتن حلقوی
loop antenna U انتن حلقهای
loop body U تنه حلقه
closed loop U حلقه مسدود
loop counter U شمارنده حلقه
loop drive U ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
endless loop U حلقه بی انتها
curtain loop U بازوبندپرده
current loop U حلقه جاری
loop test U ازمایش با حلقه وارلی
loop structure U ساختار حلقهای
counting loop U حلقه شمارش
loop step U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop sling U بند حلقهای
loop sling U مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop sling U حلقه بند تفنگ
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
loop initializaion U ارزش دهی اغازی در حلقه
loop hole U گریز
loop feeder U سیم تغذیه حلقوی
loop hole U روزنه
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
nested loop U حلقه اشیانهای
open loop U مدار باز
hysteresis loop U حلقه پسماند
hysteresis loop U منحنی هیسترزیس
feedback loop U حلقه باز خوردی
endless loop U حلقه بی پایان
induction loop U حلقه القائی
inductive loop U حلقه ی القائی
infinite loop U حلقه نامحدود
infinite loop U حلقه نامتناهی
peg loop U میخحلقهطناب
drill loop U حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
armature loop U حلقه ارمیچر
armature loop U پیچک ارمیچر
loop stitches U کوکطنابی
open loop U حلقه باز
closed loop U حلقه بسته
nested loop U حلقه تو درتو
nested loop U حلقه لانهای
belt loop U حلقهکمربند
button loop U دکمهرکاب
to stay in the loop <idiom> U در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop pass U پاس قوسی
elastic loop U حلقهارتجاعی
expansion loop U خم انبساط
hanger loop U جایآویز
heel loop قوس پاشنه
gun-loop U [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
overhead loop U گره حلقومی یا گره بالاتنه
arrow-loop U شکاف تهویه
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
drip loop U حلقه ریزش اب
ground loop U تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
to stay in the loop <idiom> U آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره]
loop-hole U روزنه
loop-hole U سوراخ دیدبانی
prusik loop U گره پلکانی
magnetic hysteresis loop U حلقه هیسترزیس مغناطیسی
warp-loop fringe U ریشه حلقوی [در قالی همدان]
loop control variable U متغییر کنترل کننده حلقه
closed loop gain U بهره تقویت درطبقه بسته
loop mill rolling U نوردکاری حلقوی
open loop system U مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
loop control structure U ساختار کنترل حلقه
loop knot tie U گره حلقوی
varley loop test U ازمایش با حلقه وارلی
toe loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump U پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
sleeve strap loop U بستنوارسرآستین
open loop gain U بهره تقویت در حلقه باز
distributor service loop U خطسرویسپخش
perfection loop knot U نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
input coupling loop U حلقه پیوست ورودی
single loop armature U ارمیچر تک پیچکی
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line to line fault U تماس خطوط
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing U فاصله سطور
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
down the line U ضربه از کنار زمین
line U محصول
line U شعبه
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U ترازکردن
o o line U خط دیدبانی سپاه
o o line U خط تقسیم دیدبانی
line of d. U حد فاصل
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
by-line U خط فرعی راه اهن
by-line U خط دوم یافرعی
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
line U بخط کردن
line U اراستن
to come in to line U موافقت کردن
line U استرکردن
down line U بار کردن پایین خطی
mean line U خط میان
on line U در خط
line U خط صف
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line U صفی در خط
line U در سمت
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U سیم
line U جبهه جنگ
line by line U سطر به سطر
line U طناب خط
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line U پوشاندن
line U لاین
line U رشته
line U طرز
line U خط
line U حدود رویه
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
line U خط زدن
line U نسب
line U خط دار کردن
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line U داخل رده
on line U مورداستعمال
on line U درون خطی
on line U متصل
on line U مستقیم
line of d. U مرز
the line U صف
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line U خارج از خط جبهه
line U : خط
line U سطر
line U ردیف
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
off line U برون خطی
off line U غیر متصل
off line U قطع
off line U منفصل
by line U خط فرعی راه اهن
line up U به خط شدن
line up U به ترتیب ایستادن
line up U ردیف ایستادن تیم
line-up U به خط شدن
line-up U به ترتیب ایستادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com