English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
local time U زمان محلی
local time U وقت محلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
local U داخلی اخبار محلی
local U انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local U MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local U اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local U دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local U وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local U آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local U egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local U مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local U وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local U لاخ
local U لاخی
local U محلی
local U محدود بیک محل
local U موضعی
local U مکانی شهری
local U موضوعی
local <adj.> U بخشی
local <adj.> U مکانی
local <adj.> U محلی
local <adj.> U موضعی
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local <adj.> U ناحیه ای
local U مکانی موضعی
local <adj.> U منطقه ای
local station U ایستگاهکانونی
local currents U جریانهای فوکو
local security U تامین محلی
local road U راه محلی
local purchase U خرید از محل
local purchase U خرید محلی
local warning U سیستم اعلام خطر محلی
local warning U اعلام خطر محلی
local storage U انباره محلی
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local store U ذخیره محلی
local subscriber U مشترک تلفنی محلی
local terminal U پایانه محلی
local terminal U ترمینال محلی
local theory U نظریه اختصاصی
local traffic U رفت و امد محلی
local subscriber U مشترک داخلی
local usage U عرف و عادت محل
local variable U متغیر محلی
local colour U نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local velocity U سرعت موضعی
local vertical U قائم محلی
local procurement U تدارک محلی فراورده محلی
local currency U پول محلی
local government U حاکم محلی
local authority U مرجع صلاحیتدار محلی
local government U استانداری
local authority U انجمن محلی
local group U گروه محلی
local intelligence U هوش محلی
local investigation U تحقیق محلی
local government U حکومت محلی
local file U فایل محلی
local exchange U ردوبدل کننده محلی
local color U رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local circuit U مدار محلی
local currency U پول داخلی
local custom U عرف بلد
local center U مرکز محلی
local custom U عرف محل
local deformation U تغییر شکل موضعی
local echo U پژواک محلی
local enquiry U بازجویی محلی
local line U خط محلی
local loop U حلقه محلی
local paper U روزنامه محلی
local procurement U خرید محلی
local action U تخلیه موضعی باتری
local anasthesia U بیهوشی موضعی
local paraysis U فلج موضعی
local parole U زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local anasthesia U سر سازی
local posts U پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local oscillator U اوسیلاتور موضعی
local network U شبکه محلی
local national U سکنه محلی
local national U اهل محل
local mode U باب محلی
local norm U هنجار محلی
local option U اختیار تعیین محل معینی
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
local apparent noon U فهر شرعی
local area network U شبکه ناحیه محلی
asymmetric local deformation U تغییر شکل موضعی بی تقارن
local building inspector U پلیس ساختمان
local area network U کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
local area network U و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local area network U شبکه محلی
local area network U شبکه کوتاه پوشش
local hour angle U زاویه ساعتی محلی
local group of galaxies U کهکشانهای گروه محلی
suburban or local railway U راه اهن ناحیهای
local trade customs U عرف تجارتی محل
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
on time <idiom> U سرساعت
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
from time to time <idiom> U گاهگاهی
old time U قدیمی
off time U مرخصی
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
have a time <idiom> U زمان خوبی داشتن
off time U وقت ازاد
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
for the time being <idiom> U برای مدتی
in the mean time U ضمنا
down time U وقفه
in no time U خیلی زود
for the time being U عجالت
down time U زمان تلفن شده
down time U مدت از کار افتادگی
about time <idiom> U زودتراز اینها
all the time <idiom> U به طور مکرر
do time <idiom> U مدتی درزندان بودن
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
time after time <idiom> U مکررا
on time U مدت دار
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
at another time U در زمان دیگری
There is yet time. U هنوز وقت هست.
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
take your time U عجله نکن
out of time U بیجا
out of time U بیگاه
out of time U بیموقع
time out <idiom> U پایان وقت
while away the time <idiom> U زمان خوشی را گذراندن
once upon a time U روزی
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
in no time <idiom> U سریعا ،بزودی
in time <idiom> U قبل از ساعت مقرر
once upon a time U روزگاری
once upon a time U یکی بودیکی نبود
one at a time U یکی یکی
time will tell U در آینده معلوم می شود
in the time to come U در
what is the time? U چه ساعتی است
one-time U پیشین
one-time U قبلی
one-time U سابق
from time to time U هرچندوقت یکبار
from time to time U گاه گاهی
from this time forth U ازاین ببعد
from this time forth U زین سپس
from this time forth U ازاین پس
what is the time? U وقت چیست
to d. a way one's time U وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
all-time U بالا یا پایینترین حد
what time is it? U چه ساعتی است
to know the time of d U اگاه بودن
to know the time of d U هوشیاربودن
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
all-time U همیشگی
all-time U بیسابقه
i time U time Instruction
just in time U روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
just in time U درست بموقع
four-four time U چهارهچهارم
two time U دو حرکت ساده
One by one . One at a time . U یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
down time U مرگ
down time U زمان تلف
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
in time U بجا
in time U بموقع
Our time is up . U وقت تمام است
mean time U ساعت متوسط
mean time U زمان متوسط
three-four time U نت
two-two time U نتدودوم
many a time U چندین بار
many a time U بارها
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
since that time. thereafter. U ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
What time is it?What time do you have? U ساعت چند است
even time U دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
At the same time . U درعین حال
in the time to come U اینده
time U ثیر قرار میدهد
time U انتخاب صحیح فرکانس ساعت سیستم برای امکان رودن به رسانههای کندتر و..
time U زمانی که طول می کشد تا دیسک چرخان پس از قط ع برق می ایستد
time U آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
time U زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
time out U مهلت
at any time <adv.> U هر بار
any time <adv.> U هر بار
time out U معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com