English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
little pitchers have big ears <idiom> U دیوار موش داره موش هم گوش داره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
Other Matches
pitchers U افتابه
pitchers U کوزه
pitchers U پارچ
pitchers U پرتاب کنندهء توپ
It is for your own ears. U پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
over he and ears U تاکردن
to be all ears U سراپا گوش بودن
to p up the ears U گوشهاراتیزیاراست کردن
all ears <idiom> U سراوپا گوش
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
by the he and ears U بزور
by the ears U در ستیزه
by the ears U مخالف
ears U گوش
ears U شنوایی
ears U هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ears U دسته
ears U خوشه دار یاگوشدار کردن
ears U گوشواره
ears U گوشه
ears U خوشه زائده
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
My ears are ringing . U گوشم صدا می کند
wet behind the ears <idiom> U نابالغ ،دهانش بوی شیر میدهد
music to one's ears <idiom> U صدایی که شخص دوست دارد بشنود
Walls are ears. <proverb> U دیوارها گوش دارند .
asses' ears U نوعی گوشه [نوعی شاخه]
I'm up to my ears with work. U خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
To be up to ones ears in debt. U تا خرخره درقرض بودن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
my ears burn U گویی کسی از من سخن می گوید
to set by the ears U بهم انداختن
to set by the ears U باهم بدکردن باهم مخالف کردن
to set by the ears U بهم درانداختن
walls have ears U دیوار
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
walls have ears U گوش دارد
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
he is not yet dry behind the ears <idiom> U دهنش بوی شیر می دهد
The sound rings in the ears. U صدا در گوش می پیچد
to grate on somebody's eyes [ears] U چشم های [گوش های] کسی را آزار دادن [چونکه ناپسند است]
To box someones ears . U تو گوش کسی زدن
To bring something to someones ears . U مطلبی را به گوش کسی رساندن
To set people by the ears. U مردم را بجان هم انداختن
He is stI'll wet behind the ears. U هنوز دهانش بوی شیر می دهد
From your lips to God's ears! <idiom> U امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
To box someones ears. U تو گوش کسی زدن
The dog pricked up his ears U سگ گوشهایش را تیز کرد
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
To lend ones ears . To listen attentively . U گوش فرادادن
To be all ears . To lend an avid ear . U سرا پ؟ گوش بودن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com