English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
left safety back U مهرهمحافظعقبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
left safety U مهرهمفمنچپ
right safety back U مهرهمحافظعقبیراست
left back U پشتیبان چپ
left half back U نگهبان چپ
She was left out in the cold . she was left high and dry . U سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side) U طرف چپ من نشسته بود
I am left out . I am left out in the cold . U کلاهم پ؟ معرکه است
back to back credit U اعتبار اتکایی
back to back housing U خانه ی پشت به پشت
safety U نجات
safety U به ضامن کردن ضامن
safety U برقرار کردن تامین
safety U امنیت
safety U تامین
safety U بی خطری
safety U امنیت محفوفیت
safety U سلامت
safety U ایمنی
right safety U مهرهمحافظراست
safety U بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
safety U اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
safety U اطمینان
overall safety U ایمنی کامل
safety stop U ترمز خطر
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety trap U تله ایمنی
safety valve U دریچه اطمینان
safety valve U پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
safety stock U موجودی تضمینی
safety stock U موجودی ذخیره انبار
safety stakes U دستکهای تامین
safety belt U کمربند اطمینان
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
safety razor U تیغ خود تراش
safety belt U کمربند ایمنی
safety precaution U پیش بینیهای احتیاطی
safety wire U اشبیل ضامن
safety belt U کمربند نجات
safety wire U سیم ایمنی
safety belts U کمربند ایمنی
safety belts U کمربند نجات
safety belt U کمربند رکاب
safety belts U کمربند رکاب
angle of safety U زاویه امنیت
angle of safety U زاویه تامین گلوله
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
safety lever U اهرم ضامن
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
troop safety U تامین عده ها
strong safety U مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
ship safety U سلامت کشتی
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
factor of safety U ضریب اطمینان
safety post U پایه ایمنی
factor of safety U عامل تامین
safety bolt U ضامن
safety bolt U تفنگ ضامن دار
safety card U کارت تامین جنگ افزار
safety card U کارت تامین اتشبار
safety device U دستگاه ضامن
safety device U ضامن
safety device U خارضامن
safety diagram U دیاگرام تامین
safety factor U ضریب تامین
safety factor U عامل تامین
safety fence U جانپناه کنار راه
safety fence U جانپناه
safety fork U دوشاخه امنیت
safety biltz U حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا
put on safety U روی ضامن گذاشتن
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
factor of safety U سازه ابیمی
factor of safety U عامل اطمینان
safety boat U قایق نجات
flame safety U ایمنی در مقابل شعله اتش
free safety U مدافع در منطقه ضعف
coefficient of safety U ضریب اطمینان
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
safety wire U سیم ضامن
put on safety U به ضامن کردن
safety fork U گیره ضامن
safety fuse U فیوز
safety lamp U فانوس
safety lamp U چراغ اطمینان
safety lamp U چراغ ایمنی
safety lanes U مسیرهای امن دریایی
safety lever U دستگیره ضامن
safety limit U حد تامین
safety lock U قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lock U ضامن اسلحه
safety lock U قفل ضامن
safety lock U چفت ضامن سلاح
safety match U کبریت بی خطر
safety motive U انگیزه ایمنی
safety officer U افسر تامین یکان
safety lamp U چراغ بی خطر معدن ذغال سنگ
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
safety fuse U فیوز اطمینان
safety fuse U فیوز ایمنی
safety fuze U ماسوره تامینی
safety fuze U چاشنی
safety gap U دهانه حفافت
safety glass U عینک ایمنی
safety glass U شیشه ایمنی
safety glass U شیشه بی خطراتومبیل
safety glass U شیشه نشکن
safety glass U شیشه اطمینان
safety glasses U عینک ایمنی
safety hazard U مخاطره ایمنی
safety hook U قلاب اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
safety tether U احتیاجاتامنیتی
safety tank U منبعامنیت
safety scissors U قیچیناخنگیر
safety rail U سپرامنیتی
safety pad U تشکنجات
failure safety U قابلیت اطمینان
safety handle U دستهایمنی
safety goggles U عینکایمنی
safety earmuff U گوشپرشامنیتی
safety chain U زنجیرهامنیت
safety thermostat U ترموساتامنیتی
safety thong U تسمهامنیتی
safety net U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
reasons of safety U دلایل امنیتی
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
safety mechanism U ساز و کار ایمنی
safety interlock U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety interlocks U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
failure safety U قابلیت اعتماد
safety nets U وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety catch U ضامنتفنگ
safety cap U کلاهکامنیتی
safety pin U خار ضامن میله ضامن
safety boot U چکمهیایمنی
safety pins U اشبیل ضامن
safety-valves U دریچه اطمینان
safety binding U نوارامنیت
safety area U مهرهایپشتدست
safety-valve U دریچه اطمینان
safety pin U اشبیل ضامن
safety belts U کمربند اطمینان
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety U ایمنی در برابر خرابی
safety pins U خار ضامن میله ضامن
safety cage U قفسهبازی
safety locking device U قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety locking devices U قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
healt and safety commision U کمیسیون سلامت و امنیت
to put safety first [foremost] U اولویت اول را به ایمنی دادن
steel safety wheel U فلزایمنیچرخ
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
drivebelt safety guard U محافظهتسمهگرداننده
to carry a piece at safety U تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
nothing was left over U چیزی باقی نماند
left$ U تابع $LEFT در زبان BASIC
on the left <adv.> U سمت چپ
left over U زیاد امده
keep to the left U دست چپ بروید
on the left U در سمت چپ
to the left <adv.> U سمت چپ
left <adv.> U سمت چپ
right and left U ازهرسوبهرسو
left U : چپ درطرف چپ
left U ضربه چپ
left U : زمان ماضی فعل leave
nothing was left over U چیزی زیادنیامد
left U جناح چپ
outside left U گوش چپ
from right and left U از هر سو
left inner U بازیکنمهاجمچپ
My name has been left out . U اسم من از قلم افتاده است
left d. U نظام به چپ
She just left ( went ) . off she went . U گذاشت ورفت
left over U باقی مانده
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
to be left U زیاد امدن
to be left U ماندن
from right and left U از چپ وراست
KEEP LEFT U از سمت چپ حرکت کنید.
left heart U قلب چپ
left justification U تمایل به چپ
to be [left] stranded U سرگردان شدن
left justified U هم تراز شده از چپ
left justify U هم تراز کردن از چپ
left justify U دستور چاپ که حاشیه سمت چپ متن را از رج میکند
to be [left] stranded U دربدر شدن
Left parting U جداشونده چپ
left parenthesis ( U پرانتز باز
left justification U تغییر مکان عدد دودویی به سمت چپ عدد
left hander U دست چپی
left heart U نیمه چپ قلب
left hander U ادم چپ دست
left incline U میل به چپ
left justification U زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
left hand U دست چپ
left hand U واقع در دست چپ دست چپی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com