Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leading line
U
خط هادی
leading line
U
خط هدایت هواپیما
leading line
U
خط بستن زاویه سبقت به توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leading
U
فاصله خطوط
leading zero
U
صفر مقدم
leading
U
جداکردن سطرها
in leading
U
در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading zero
U
رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
leading
U
فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading
U
عمده
leading
U
نفوذ
leading
U
هدایت
leading
U
راهنمایی
leading
U
عمده برجسته
leading
U
مقدم
leading
U
پیشتاز
leading article
U
سرمقاله
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading lights
U
چشم و چراغ
leading lights
U
شمع محفل
leading lights
U
عضو مهم
leading light
U
چشم و چراغ
leading light
U
شمع محفل
leading light
U
عضو مهم
leading string
U
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading current
U
شدت پیش افتاده
leading article
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading diagonal
U
قطر اصلی
[ریاضی]
leading in wire
U
سیم انشعاب
Car no. 6 is leading.
U
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading question
U
سوال تلقینی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
leading questions
U
سوال تلقینی
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desired leading
U
مسیر مطلوب
leading articles
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles
U
سرمقاله
leading edge
U
لبه مقدم
leading edge
U
لبه حمله
leading zeros
U
صفرهای مقدم
leading sectors
U
بخشهای پیشرو
leading indicators
U
شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading seaman
U
مهناوی یکم
leading edge
U
لبه راهنما
leading region
U
نواحی پیشرو
leading case
U
نمونه یاسابقه قضائی
leading official
U
سرداور
leading insurer
U
بیمه گر اصلی
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading point
U
نقطه نشانه روی
leading nations
U
ملتهای بزرگ
leading marks
U
نشانههای هدایت
leading man
U
هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading edge
U
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading ship
U
ناو نوک
leading sectors
U
بخشهای پیشگام
leading lady or man
U
بازیگر عمده
men of light and leading
U
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading edge tube
U
لاستیکلبهپیشتاز
leading edge flap
U
لبهبرجستهباله
leading edge model
U
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
By international standards Germany maintains a leading role.
U
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
line by line milling
U
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
U
ولتاژ بین دو خط
line to line spacing
U
فاصله سطور
line to line fault
U
تماس خطوط
line to line fault
U
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
U
ولتاژ زنجیر شده
line by line analysis
U
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
U
فرز کردن سطری
line to line fault
U
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
blind leading the blind
<idiom>
U
in line
<idiom>
U
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
U
ناصحیح
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line
U
داخل رده
on line
U
مورداستعمال
on line
U
درون خطی
on line
U
متصل
on line
U
مستقیم
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
line
U
استرکردن
off line
U
غیر متصل
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
U
به صف کردن
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
along line
U
در خط
line by line
U
سطر به سطر
along line
U
در امتداد خطوط
all along the line
U
در همه جا
all along the line
U
درامتدادهمه خط
line out
U
با خط علامت گذاشتن
the line
U
صف
mean line
U
خط میان
in line
U
همراستا
in line
U
شمشیر در وضع حمله
to come in to line
U
موافقت کردن
below the line
U
درامد یا هزینه غیر مترقبه
down the line
U
ضربه از کنار زمین
to come in to line
U
در صف امدن
down line
U
بار کردن پایین خطی
down the line
<idiom>
U
درآینده
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line
U
شعبه
line
U
بخط کردن
line
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
U
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
U
جبهه جنگ
line
U
سیم
out of line
U
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line
U
در سمت
line
U
صفی در خط
Are you still on the line?
U
خط را قطع نکردی؟
line
U
خط صف
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
out of line
U
خارج از خط جبهه
line
U
طناب خط
line
U
حدود رویه
line
U
طرز
line
U
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
U
محصول
by line
U
خط دوم یافرعی
by line
U
خط فرعی راه اهن
line
U
لاین
line
U
رشته
by line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
U
خط دوم یافرعی
by-line
U
خط فرعی راه اهن
by-line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
line
U
خط
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line of d.
U
حد فاصل
line
U
ریسمان
line
U
رشته بند
line of d.
U
مرز
line
U
ردیف
on line
U
در خط
line up
U
به خط شدن
line up
U
به ترتیب ایستادن
line up
U
ردیف ایستادن تیم
line
U
سطر
line
U
: خط
line-up
U
به خط شدن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
line
U
خط زدن
line-up
U
ردیف ایستادن تیم
old line
U
محافظه کار
on line help
U
کمک مستقیم
on the line
U
هواپیمای اماده پرواز
line
U
نسب
line
U
خط دار کردن
line
U
اراستن
line
U
ترازکردن
line
U
خط انداختن در
line
U
: خط کشیدن
line
U
لجام
line
U
دهنه
line
U
جاده
line
U
طناب سیم
off line
U
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
U
برون خطی
off line
U
قطع
off line
U
منفصل
line
U
پوشاندن
line
U
رسن
line width
U
پهنای خط
line tester
U
ازمایش کننده خط
load line
U
خط بار
lubber line
U
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
line terminal
U
ترمینال خط
phantom line
U
خط سری
percolation line
U
خط نفوذ
line transformer
U
مبدل خط
line up billiard
U
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
phase line
U
خط خیز
line voltage
U
ولتاژ خط
line voltage
U
ولتاژ شبکه
line voltage
U
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
phase line
U
خط مبداء حرکت جنگی
overhead line
U
خط هوایی
on line database
U
پایگاه داده درون خطی
multidrop line
U
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
U
خط چند رشتهای
on line storage
U
حافظه درون خطی
on line system
U
سیستم درون خطی
mould line
U
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
U
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
U
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
orienting line
U
خط توجیه
out line font
U
فونت متغیر
out line font
U
قلم متغیر
mooring line
U
سیم مهار
multipoint line
U
خط چند نقطهای
on line operation
U
عمل درون خطی
offside line
U
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
U
حافظه برون خطی
off line operation
U
عملکرد برون خطی
nonswitched line
U
خط غیر گزینشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com