Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leading lights
U
عضو مهم
leading lights
U
شمع محفل
leading lights
U
چشم و چراغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lights out
U
ساعت خواب
lights
U
شش
lights
U
ریه جانوران
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
According to my lights .
U
تا آنجا که عقلم قد می دهد
rear lights
U
چراغهایعقب
polar lights
U
نورقطبی
breakdown lights
U
چراغهای عدم کنترل
fairy lights
U
چراغهایتزئینیرنگی
high lights
U
موضوعات مهم مطالب مهم
contact lights
U
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
bright lights
U
شهربازیبزرگیکهدرآنوسایلبازیزیادیدرآنیافتمیشود
warning lights
U
چراغهشدار
high lights
U
نکات مهم
indicator lights
U
نورهایراهنما
front lights
U
چراغهایجلو
list of lights
U
کتاب چراغها
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
U
نور فجر شمالی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
side lights
U
چراغهای طرفین ناو
side lights
U
چراغ دریانوردی طرفین ناو
southern lights
U
شفق جنوبی
pilot lights
U
افروزک
pilot lights
U
شمعک
pilot lights
U
پیلوت
battle lights
U
چراغ خاموشی شبانه
battle lights
U
چراغهای جنگی
battle lights
U
چراغ پلیس
red lights
U
چراغ سمت چپ
northern lights
U
سپیده شمالی فجر شمالی
red lights
U
چراغ قرمز
red lights
U
چراغ خطر
brake lights
چراغ های ترمز
tail lights
U
چراغ عقب ماشین
gas lights
U
نور یا روشنایی گازی
gas lights
U
چراغ گازی
riding lights
U
چراغ لنگر
traffic lights
U
چراغ راهنمایی
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all.
U
آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
U
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
Turn left at the traffic lights.
از چراغ راهنمایی به دست چپ بپیچید.
leading
U
راهنمایی
leading
U
مقدم
leading
U
عمده برجسته
leading
U
نفوذ
leading
U
هدایت
in leading
U
در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading zero
U
رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
leading
U
پیشتاز
leading
U
عمده
leading
U
فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading
U
فاصله خطوط
leading
U
جداکردن سطرها
leading zero
U
صفر مقدم
dimmed headlights
[lights]
[American English]
U
نور پایین
[خودرو]
dipped headlights
[lights]
[British English]
U
نور پایین
[خودرو]
leading official
U
سرداور
desired leading
U
مسیر مطلوب
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
leading in wire
U
سیم انشعاب
leading string
U
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading case
U
نمونه یاسابقه قضائی
leading edge
U
لبه مقدم
leading edge
U
لبه حمله
leading edge
U
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge
U
لبه راهنما
leading man
U
هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
leading article
U
سرمقاله
leading article
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading diagonal
U
قطر اصلی
[ریاضی]
Car no. 6 is leading.
U
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading articles
U
سرمقاله
leading articles
U
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading question
U
سوال تلقینی
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
leading questions
U
سوال تلقینی
leading marks
U
نشانههای هدایت
leading line
U
خط هدایت هواپیما
leading line
U
خط بستن زاویه سبقت به توپ
leading sectors
U
بخشهای پیشرو
leading region
U
نواحی پیشرو
leading point
U
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading nations
U
ملتهای بزرگ
leading point
U
نقطه نشانه روی
leading zeros
U
صفرهای مقدم
leading line
U
خط هادی
leading seaman
U
مهناوی یکم
leading indicators
U
شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading light
U
چشم و چراغ
leading light
U
شمع محفل
leading light
U
عضو مهم
leading insurer
U
بیمه گر اصلی
leading sectors
U
بخشهای پیشگام
leading ship
U
ناو نوک
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading current
U
شدت پیش افتاده
men of light and leading
U
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading edge model
U
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading lady or man
U
بازیگر عمده
leading edge tube
U
لاستیکلبهپیشتاز
leading edge flap
U
لبهبرجستهباله
By international standards Germany maintains a leading role.
U
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
blind leading the blind
<idiom>
U
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com