English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leading article U سرمقاله
leading article U کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
article U پیامی در یک گروه خبری
article U اسباب
article U فصل
article U شرط
article U مقاله گفتار
article U حرف تعریف
article U بصورت مواد در اوردن
article U تفریح کردن
article U شیئی
article U ماده
article U ماده قانون
article U چیز
article U متاع
article U کالا
that article is not g. U این کالابدل است
the d. article U حرف تعریف
article U مقاله
article U ماده بند
what is the p of this article U قیمت این کالا چند است
offender against this article U متخلفین از این ماده
definite article U حرفتعریفمعین
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
article of roup U اموال مورد حراج
article of association U اساسنامه شرکت
article of a company U اساسنامه شرکت
article had two notes U داشت
punitive article U قوانین جزایی ارتش
replealed article U ماده منسوخه
found article U لقطه
found article U شیئی گمشده
lost article U لقطه
lost article U شیئی گمشده
i write an article U مقالهای مینویسم
punitive article U موادقانون جزا
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
article of faith U اعتقاد و عقیده باطنی
article had two notes U ماده یکم دو تبصره
an inspired article U مقاله القاشده
an inspired article U مقاله رسانده
indefinite article U حرف نکره
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
compression molded article U بخش پرسی
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
leading U هدایت
leading U فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading U عمده
leading U پیشتاز
leading U مقدم
leading U عمده برجسته
leading zero U رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
leading zero U صفر مقدم
leading U فاصله خطوط
leading U راهنمایی
leading U جداکردن سطرها
in leading U در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading U نفوذ
leading zeros U صفرهای مقدم
leading ship U ناو نوک
leading sectors U بخشهای پیشگام
leading lights U شمع محفل
leading diagonal U قطر اصلی [ریاضی]
Car no. 6 is leading. U اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading lights U چشم و چراغ
leading lights U عضو مهم
leading light U چشم و چراغ
leading light U شمع محفل
leading light U عضو مهم
leading sectors U بخشهای پیشرو
leading seaman U مهناوی یکم
leading region U نواحی پیشرو
leading edge U لبه مقدم
leading current U شدت پیش افتاده
leading case U نمونه یاسابقه قضائی
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading in wire U سیم انشعاب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desired leading U مسیر مطلوب
leading official U سرداور
leading questions U پرسش راهنمایی کننده
leading questions U سوال تلقینی
leading question U پرسش راهنمایی کننده
leading question U سوال تلقینی
leading articles U کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles U سرمقاله
leading edge U لبه حمله
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge U لبه راهنما
leading line U خط بستن زاویه سبقت به توپ
leading man U هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading line U خط هادی
leading marks U نشانههای هدایت
leading lady U ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading nations U ملتهای بزرگ
leading point U نقطه نشانه روی
leading insurer U بیمه گر اصلی
leading indicators U شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading line U خط هدایت هواپیما
men of light and leading U مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading lady or man U بازیگر عمده
leading edge tube U لاستیکلبهپیشتاز
leading edge flap U لبهبرجستهباله
leading edge model U IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
By international standards Germany maintains a leading role. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
blind leading the blind <idiom> U
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com