Perdic | labor intensive production | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	labor intensive production U	تولید کاربر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	labor intensive U	کارطلب
	labor intensive U	کاربر
	labor intensive goods U	کالاهای کاربر
	intensive U	فشرده
	intensive U	تند
	intensive U	مشتاقانه
	intensive U	پرقوت متمرکز
	intensive U	تشدیدی
	intensive U	مفرط
	intensive U	شدید
	intensive properties U	خواص شدتی
	intensive cultivation U	زراعت عمقی
	intensive bombardment U	بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
	intensive agriculture U	کشت عمقی
	intensive cultivation U	اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
	capital intensive U	سرمایه طلب
	capital intensive U	سرمایه بر
	import intensive U	واردات پر
	an intensive particle U	ادات شدید
	intensive care U	مراقبتهایویژه
	labour-intensive U	صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
	labour intensive industry U	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
	labour intensive industry U	صنعت کاربر
	capital intensive goods U	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
	capital intensive technique U	فن تولید سرمایه بر
	labor U	کار
	labor U	تقلاکردن
	labor U	زحمت کشیدن
	labor U	کارگر عمله
	labor U	درد زایمان
	labor U	رنج
	labor U	حزب کارگر
	labor U	کوشش کردن
	labor U	نیروی کارگری
	labor using U	کاربر
	labor U	زحمت کوشش
	labor U	نیروی انسانی
	division of labor U	تقسیم کار
	unskilled labor U	نیروی کار ساده
	labor augmenting U	کارافزا
	labor agreement U	قرارداد کار
	unskilled labor U	نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
	labor agreement U	موافقتنامه کار
	cheap labor U	نیروی کار ارزان قیمت
	cheap labor U	کار ارزان
	unskilled labor U	کارگر غیرماهر
	forced labor U	بیگاری
	labor economics U	اقتصاد کار
	embodied labor U	کار مجسم
	underutilization of labor U	کم بهره گیری از کارگر
	hours of labor U	ساعات کار
	hard labor U	اعمال شاقه
	labor contract U	قرارداد کار
	labor boycott U	دست از کارکشیدن
	forced labor U	کار اجباری
	labor cost U	هزینه کار
	supply of labor U	عرضه کار
	labor force U	نیروی کار
	labor income U	درامدهای کار
	labor intensity U	کاربری
	exploitation of labor U	بهره کشی کارگر
	exploitation of labor U	استثمار کارگر
	labor intensity U	کارطلبی
	labor boycott U	تحریم کار
	labor camp U	اردوگاه کار
	quantity of labor U	مقدار کار
	out flow of labor U	خروج نیروی کار
	labor productivity U	بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
	labor productivity U	بازدهی نیروی کار
	labor power U	توان نیروی کار
	labor party U	حزب کارگر
	inflow of labor U	جریان ورود کارگر
	labor pain U	درد زایمان
	labor organization U	سازمان کارگری
	labor union U	سندیکای کارگری
	labor union U	اتحادیه کارگری
	labor union U	اتحادیه کارگران
	labor relations U	روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
	labor saving U	کاراندوز
	labor unions U	سندیکای کارگری
	nonproductive labor U	کار بی حاصل
	nonproductive labor U	کار غیر مولد
	labor turnover U	نقل و انتقال کارگری
	labor theory of value U	تئوری ارزش کار
	labor theory of value U	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
	labor theory of value U	نظریه ارزش کار
	labor slowdown U	کندی کار
	labor shortage U	کمبود نیروی کار
	labor service U	اداره کار
	labor service U	اتحادیه کارگران
	labor service U	سازمان کار
	labor movement U	جنبش کارگری
	labor of love <idiom> U	انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
	mobility of labor U	تحرک نیروی کار
	labor mobility U	تحرک نیروی کار
	labor movement U	نهضت کارگری
	labor unions U	اتحادیه کارگران
	labor market U	بازار کار
	labor unions U	اتحادیه کارگری
	labor laws U	قوانین کار
	child labor laws U	قوانین کار کودکان
	agricultural labor productivity U	بهره دهی کارگر کشاورزی
	value of marginal product of labor U	ارزش تولید نهائی کار
	capital labor ratio U	نسبت سرمایه به کار
	marginal disutility of labor U	عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
	ratio of capital to labor U	نسبت سرمایه به کار
	to labor [American English] U	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
	labor saving techinque U	فن کاراندوز
	rural labor force U	نیروی کار روستائی
	total labor force U	کل نیروی کار
	labor capital ratio U	نسبت کار به سرمایه
	horizontal labor mobility U	تحرک افقی کارگر
	labor participation rate U	نرخ مشارکت نیروی کار
	active labor force U	نیروی کار فعال
	unit cost of labor U	هزینه واحد کار
	dual labor market U	بازار کار دوگانه
	labor rich country U	کشور با نیروی کار فراوان
	international division of labor U	تقسیم کار بین المللی
	women labor force U	نیروی کار زنان
	labor saving devices U	ابزارهای کاراندوز
	marginal physical product of labor U	محصول فیزیکی نهائی کار
	labor augmenting tednological progress U	پیشرفت تکنولوژی کارافزا
	Ministry of Labor and Social Affairs . U	وزارت کار ؟ امور اجتماعی
	Department of labor [American English] U	اداره کار
	production U	محصول عمل
	production U	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
	production U	ارائه
	production U	ارائه ساخت
	production U	اقامه
	production U	تولید محصول
	production U	حاصل دادن
	production U	تولید کردن
	production U	فرآورده کارگاه
	over production U	محصول زیادی
	over production U	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
	production U	فراوری
	production U	تولید
	production U	عمل اوری ساخت
	production U	استخراج
	production U	فراورده محصول
	production U	ایجاد
	production U	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
	production U	تولید حجم بزرگ محصولات
	production U	ساخت مواد برای فروش
	production U	تولید دستهای
	production U	سرعت ساخت محصول
	production U	کنترل ساخت یک محصول
	production cycle U	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
	production programme U	برنامه تولید
	scale of production U	مقیاس تولید
	series production U	سری سازی
	production routine U	روال تولید
	production rule U	قاعده
	production rule U	تولید
	production run U	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
	production technique U	فن تولید
	production technique U	روش فنی تولید
	roundabout production U	تولید با کارائی بیشتر
	relations of production U	رابطه تولید
	production program U	برنامه تولید
	production of oil U	استخراج نفت
	production overheads U	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
	production part U	بخش تولید
	production period U	دوره تولید
	production planning U	برنامه ریزی تولید
	production time U	زمان ساخت
	production process U	فرایند تولید
	production process U	جریان تولید
	production process U	روند ساخت
	production account U	حساب تولید
	production base U	مبنای تولید یا تولیدات ملی
	production capacity U	فرفیت تولید
	production gap U	شکاف تولید
	surplus production U	فزونی تولید
	track production U	شروع تعقیب هدف
	volume of production U	حجم تولید
	electricity production U	تولیدالکتریسیته
	production adviser	مشاوره محصولات
	production desk U	میزمحصولات
	production of sound	تولیدات صدا
	production time U	زمان تولید
	production platform U	سکویتولیدات
	production function U	تابع تولید
	production frontier U	مرز تولید
	production coefficient U	ضریب تولید
	production control U	کنترل تولید
	production cost U	هزینه تولید
	production cost U	ارزش ساخت
	production efficiency U	کارائی تولید
	production efficiency U	کارائی در تولید
	production engineer U	مهندس تولید
	production facility U	سهولت تولید
	surplus production U	تولید اضافی
	surplus production U	مازاد تولید
	track production U	فهور هدف
	production missile U	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
	production lines U	خط تولید
	cost of production U	هزینه تولید
	elasticity of production U	کشش تولید
	energy production U	تولید انرژی