Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 287 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
key word
مفتاح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
word
U
کلمه
word
U
لغت
word
U
لفظ
word
U
گفتار
word
U
واژه سخن
word
U
حرف
word
U
عبارت
word
U
پیغام خبر
word
U
قول
word
U
عهد
word
U
فرمان
word
U
لغات رابکار بردن
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word
U
مشابه 10721
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
U
واژه
word perfect
U
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word-perfect
U
یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word processor
U
کلمه پرداز
word processors
U
کلمه پرداز
word play
U
جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word-play
U
جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
code word
U
کلمه رمز
code word
U
کلمات رمزی
word blindness
U
واژه کوری
word-blindness
U
واژه کوری
word processing
U
پردازش کلمه
word of mouth
U
کلمات مصطلح
word of mouth
U
صدای کلمه شفاهی
abide by one's word
U
سر قول خود ایستادن
abide by one's word
U
بر قول خود استوار بودن
alphabetic word
U
کلمه الفبایی
as good as one's word
U
خوش قول
at his word
U
بفرمان او
at his word
U
بحرف او
by word of mounth
U
زبانی
by word of mounth
U
شفاها
by word of mouth
U
زبانی
by word of mouth
U
شفاهی
channel command word
U
کلمه فرمان محرا
channel status word
U
کلمه وضعیت مجرا
communicating word processor
U
پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
computer word
U
کلمه کامپیوتری
control word
U
کلمه کنترل
cross word
U
جدول معمائی
cross word
U
جدول لغز
cross word puzzle
U
جدول معمایی
data word
U
کلمه داده
data word size
U
اندازه کلمه داده
dedicated word processor
U
کلمه پرداز اختصاصی
double word
U
کلمه مضاعف
exercise code word
U
رمز تمرین
exercise code word
U
رمز عملیات مانور
fixed word length
U
کلمه با طول ثابت
fixed word length computer
U
کامپیوتر با طول کلمه ثابت
full word
U
تمام کلمه
full word
U
کلمه کامل
function word
U
کلمه دستوری
ghost word
U
لغت غیر مستعمل
ghost word
U
کلمه غیرمصطلح
half word
U
نیم کلمه
he is a man of his word
U
گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
head word
U
کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
his bare word
U
قول خشک وخالی او
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
in a word
U
خلاصه
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in one word
U
خلاصه
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in the p sense of the word
U
بمعنی واقعی کلمه
in word and deed
U
درگفتارو عمل
instruction word
U
کلمه دستورالعمل
introductory word
U
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
key word in context
U
KWIC
last word
U
حرف اخر
last word
U
اتمام حجت
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan word
U
لغت اقتباسی
machine word
U
کلمه ماشین
memory word
U
کلمه حافظه
microsoft word
U
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
mum's the word
U
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
nonce word
U
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
numeric word
U
کلمه عددی
one word sentence
U
جمله تک واژهای
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
processor dtate word
U
کمله وضعیت پردازشگر
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
the last word
U
ک لام اخر
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
the last word
U
سخن اخر
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word for word
U
طابق النعل بالنعل
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word
U
به شرافتم قسم
word for word
U
تحت اللفظی
word for word
U
کلمه به کلمه
the last word
U
حرف اخر
the last word
U
سخن قطعی
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
to say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
say a word
U
حرف زدن
say a word
U
سخن گفتن
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
word for word
<adv.>
U
مو به مو
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
word
U
اطلاع
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
word deafness
U
واژه کری
word of command
U
فرمان انتصاب
word of honour
U
قول شرف
word order
U
ترتیب واژه ها
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word salad
U
سالاد کلمات
word picture
U
بیان یا شرح روشن
word square
U
جدول کلمات متقاطع
word square
U
acrostic
to weigh one's word
U
سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to stick to one's word
U
سر قول خود ایستادن
to send word
U
خبردادن
word process
U
ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad
U
اشفته گویی
word addressable
U
نشانی پذیری کلمه
word of command
U
فرمان نظامی
word frequency
U
بسامد واژگانی
to plight one's word
U
قول دادن
to plight one's word
U
عهد کردن
word hoard
U
لغت نامه
to plight one's word
U
متعهدشدن
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
word length
U
طول کلمه
word fluency
U
سیالی واژگانی
to send word
U
پیغام دادن
word count
U
واژه شماری
word book
U
کتاب لغت
word and deed
U
گفتاروکردار قول وفعل
word length
U
درازای کلمه
word mark
U
علامت کلمه
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
word star
U
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
He didnt say a word.
U
یک کلام هم حرف نزد
word book
U
واژه نامه
word choice
U
بیان
word choice
U
کلمه بندی
word choice
U
جمله بندی
A mans word is one .
<proverb>
U
یرف مرد یکى است .
Do not say a word until you know it is exactly rig.
<proverb>
U
تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
word book
U
کتاب لغت
word book
U
قاموس
word book
U
فرهنگ لغات
He feels he must have the last word.
U
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
to have the final
[last]
word
<idiom>
U
حرف خود را به کرسی نشاندن
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word book
U
دیکشنری
word book
U
لغت نامه
word of mouth
<idiom>
U
از منبع موثق
give someone one's word
<idiom>
U
قول دادن یا بیمه کردن
swear-word
U
کفر
swear-word
U
ناسزا
swear-word
U
فحش
four-letter word
U
واژهی قبیح
four-letter word
U
واژهیچهار حرفی
buzz word
U
لغت بابروز
buzz word
U
رمز واژه
word wrap
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap
U
حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word correction
U
اصلاحکلمه
word class
U
ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word-blind
U
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
get a word in edgewise
<idiom>
U
وارد شدن درمکالمه
In what sense are you using this word ?
U
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
What is the meaning of this word ?
U
معنی این لغت چیست ؟
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
Word of honor .
U
قول شرف
This is an elusive word .
U
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
mum's the word
<idiom>
U
دهان قرص
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
written word
U
کلماتنوشتاری
word time
U
زمان کلمه
to pawn one's word
U
پیمان بستن
say a good word for
U
دفاع کردن
to forfeit ones word
U
بدقولی کردن
to pass one's word
U
قول دادن
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
the root of a word
U
اصل کلمه
score out that word
U
روی ان واژه خط بکشید
to impawn one's word
U
قول دادن
send word
U
خبر دادن
to forfeit ones word
U
پیمان پکستن بدقول درامدن
send word for him
U
پیغام برای او بفرستید
smear word
U
عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
the root of a word
U
ریشه واژه
speak a word
U
سخنی بگویید
send word
U
پیغام دادن
speak a word
U
چیزی بگویید حرفی بزنید
stimulus word
U
واژه محرک
to pawn one's word
U
عهد کردن
to pawn one's word
U
قول دادن
relying on his word
U
باستناد سخن وی
repetition of a word
U
باز گوئی یاتکرارسخن
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
reserved word
U
کلمه محفوظ
say a good word for
U
تعریف کردن
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to p an element to a word
U
جزئی از سر واژهای دراوردن
word mark
U
نشان کلمه
status word
U
کلمه وضعیت نما
that word is obsolescent
U
میشود
to get a word in edgewise
U
طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
to get in a word edgeways
U
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
that word is obsolescent
U
ان واژه کم کم دارد مهجور
this word means a dog
U
این واژه یعنی سگ
word choice test
U
ازمون واژه گزینی
word building test
U
ازمون واژه سازی
to insert a letter in a word
U
حرفی را در میان واژهای جادادن
to suit the action to the word
U
کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
unique in every sense of the word
U
از هر نظری بی مانند
a word with a pejorative connotation
U
واژه ای با معنای ضمنی منفی
a quick word of advice
U
یک راهنمایی کوچک
variable word length
U
طول کلمه متغیر
this word occurs in gulistan p
U
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
There's pure jealousy in his every word.
U
هر کلمه ای که از زبان او
[مرد]
در می آید حسادت را بیان می کند.
Suit the action to the word .
U
بگفته خود عمل کردن
To keep ones word. To stand by ones promise .
U
سر قول خود ایستادن
this word means a dog
U
معنی این کلمه سگ است
word oriented computer
U
کامپیوتر کلمه گرا
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
To go back on ones word . To renege.
U
زیر حرف خود زدن
word processing supervisor
U
نافر پردازش کلمه
Suit the action to the word.
U
حرفی را فورا" عملی کردن
word processing center
U
مرکز پردازش کلمه
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
word processing program
U
برنامه پردازش کلمه
Do you know the definition (meaning) of this word?
U
تعریف این لغت رامی دانید ؟
word processing system
U
سیستم پردازش کلمه
Be carfull not to breathe a word .
U
مواظب باش نفست درنیاید
Dont breathe a word!
U
هیچی نگه!
program status word
U
کلمه وضیت برنامه
stand alone word processor
U
کلمه پرداز خودکفا
to leave word in the house
U
در خانه سپردن
program status word
U
کلمه وضعیت برنامه
Her husband cant get a word in edgeways .
U
به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
The sense of this word is not clear .
U
معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
word span test
U
ازمون فراخنای واژه ها
word processing society
U
انجمن پردازش کلمه
To pass the news by word of mouth .
U
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
variable word length computer
U
کامپیوتر با طول متغیر کلمه
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines!
U
تو گفتی ومنهم باور کردن !
Theres many a true word spoken in jest .
<proverb>
U
در هر مزای یقایقى نهفته است .
A word spoken is an arrowlet fly.
<proverb>
U
سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
A profae swear word ; Resplendent verse.
U
فحش آبدار ؛شعر آبدار
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word .
U
خانم به تمام معنی است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com