Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Far into the night . Into the early hours.
U
تا دم دمهای صبح
Other Matches
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise
<proverb>
U
سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise .
<proverb>
U
زود بخواب و زود بر خیز .
hours
U
ساعت
off hours
U
ساعات فراغت
off hours
U
ساعات بیکاری
some two hours
U
یک دو ساعتی
at all hours
<adv.>
U
همیشه
hours
U
06 دقیقه
hours
U
وقت
hours
U
مدت کم
at all hours
<adv.>
U
درهمه اوقات
at all hours
<adv.>
U
هر بار
early as possible
U
هرچه زودتر
early
U
در ابتدا
early
U
در اوایل
early
U
اولیه
early
U
زود
early
U
مربوط به قدیم عتیق
early
U
بزودی
waking hours
U
ساعات بیداری
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
hours of labor
U
ساعات کار
hours of business
U
ساعتهای کاری
thoughtful hours
U
ساعات فکر
thoughtful hours
U
ساعات تفکر
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
to keep regular hours
U
هر کاری را درساعت معین کردن
to keep late hours
U
دیر برخاستن
to keep late hours
U
دیر خوابیدن
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
silent hours
U
ساعات خواب
man hours
U
نفر در ساعت
lighting hours
U
زمان روشنایی یا سوختن
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
keep good hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep bad hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
office hours
U
ساعات اداری
impatient hours
U
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
kilowatt hours
U
کیلووات در ساعت
the small hours
U
ساعات بعد از نیمه شب
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
business hours
U
ساعت کاری
business hours
U
ساعت اداری
small hours
U
سحرگاهان
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
office hours
U
ساعات کار
man-hours
U
جمع تعداد ساعات کار
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
keep regular hours
U
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
licensing hours
زمان مجاز
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
visiting hours
ساعات ملاقات
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
man-hours
U
نفرساعت
During the rush hours.
درساعات شلوغی
[پر رفت وآمد پر ترافیک]
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
Early in the morning.
U
صبح زود
He is an early riser.
U
صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
We set off early for ...
U
ما
[صبح ]
زود به ... رهسپار شدیم.
early answer
U
پاسخ زود
early finish
U
زودترین زمان ختم یک فعالیت
early resupply
U
تجدید اماد به موقع
early poets
U
شعرای پیشین
early peaches
U
هلوی پیش رس یازودرس
an early visit
U
دیدنی بموقع
early maturing
U
زودرس
early in the year
U
دراوایل سال
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early in the morning
U
صبح زود
as early aspossible
U
هر چه بیشتر
as early aspossible
U
هر چه زودتر
early bird
U
ادم سحرخیز
early riser
U
ادم سحرخیز
early rise
U
زودخیز
early rise
U
سخرخیز
early rising
U
زود خیزی
i was up early this morning
U
امروزصبح زود بیدار شدم
early resupply
U
تجدیداماد در حین عملیات
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
early warning
U
اعلام خطر کردن
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early fruit
U
میوه پیش رس یا زودرس
early rising
U
سحرخیزی
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
early spring
U
سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early-warning
U
اعلام خطر کردن
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
U
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
Everyone retired early that night.
U
در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
early event time
U
زودترین زمان وقوع یک واقعه
currency of early islam
U
درهم
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
Do you get up early
[late]
in the morning ?
U
آیا شما صبح ها زود
[دیر]
از خواب برمیخیزید؟
airborne early warning
U
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne early warning
U
اعلام خطر هوابرد
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
to make an early start
U
زود حرکت کردن
to make an early start
U
زودرهسپار شدن
practice of early rising
U
مشق یا عادت سحر خیزی
early infantile autism
U
در خودماندگی طفولیت
For petes sake , come early .
U
با لا غیرتا" زود بیا
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
early German history
U
تاریخ ابتدایی آلمان
The early bird gets the worm.
<proverb>
U
سحر خیز باش تا کامروا باشی.
pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
Pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
لحظات خوش زود می گذرد.
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
U
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
early bird catches the worm
<idiom>
U
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
I must make an early morning start.
U
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com