English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (107 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isolating stop valve U شیر جدا کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stop valve U شیر قطع جریان
isolating U منفرد کردن
isolating U تنهاگذاردن
isolating U درقرنطینه نگاهداشتن
isolating U 1-جدا کردن چیزی از سیستم . 2-جدا کردن
isolating U سوا کردن
isolating U مجزا کردن
isolating U به صورت الکتریکی
isolating U جداکردن
isolating U ایزوله
isolating U فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolating U عایق دار کردن
isolating switch U کلید ترنر
isolating switch U کلید جداکننده
isolating switch U کلید بی بار
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
to come to a stop U از کار افتادن [مهندسی]
stop-go U رفتارتغییرپذیروغیرمداوم
t stop U روش توقف با گذاشتن پای ازاد بطور عمودی پشت اسکیت دیگر
Last stop. All out. U آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن. [حمل و نقل]
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
stop over U توقف کوتاه مدت
stop by <idiom> U ملاقات کردن
non-stop U پیوسته
non-stop U پایسته
non-stop U بیوقفه
non-stop U مدام
non-stop U یک ریز
non-stop U بیتوقف
non-stop U یکسره
stop off <idiom> U توقف بین راه
stop over <idiom> U شب بین راه ماندن
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
to stop [doing something] U دست کشیدن
to stop [doing something] U نگاه داشتن
until stop [up to the stop] U تا جای توقف
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
stop and go U پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
stop U بیت ارسالی در اتباطات اسنکرون برای نشان دادن انتهای یک حرف
stop U ورجستن
stop U ناک دان
stop U استوپ داور بوکس
stop U قطع کردن
stop U ایستادن
stop U متوقف کردن ایستگاه
stop U توقف
stop U مکث
stop U جلوگیری منع
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U توقف انجام کار
stop U انجام ندادن عملی
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U برخورد
stop U خواباندن بند اوردن
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop U ایست
stop U ایستاندن
stop U ایستادن توقف کردن
stop U از کار افتادن مانع شدن
stop U نگاه داشتن
stop U سدکردن
stop U تعطیل کردن
stop U متوقف کننده
stop U منع
stop U توقف منزلگاه بین راه
stop U ایستگاه نقطه
stop U مانع
stop U گیره
valve U فلکه [شیر فلکه]
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
y valve U شیر تخلیه روغن
valve U ولو [شیر صنعتی]
valve U سوپاپ
valve U دریچه خروجی
valve U شیر فلکه
valve U شیر
valve U در
valve U شیر دریچه
valve U لوله
valve U لامپ
valve U سرپوش
valve U دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valve U شیر صنعتی
valve U شیرفلکه
valve U بشکل دریچه یا سوپاپ
valve U لامپ سوپاپ
valve U شیر فلکه
valve U دریچه
valve U والو
stop button U دکمهایست
stop watch U ساعت وقت گذاری
to bring to a stop U موقوف کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
stop mechanism U مکانیزم توقف
stop logs U تیرکهای سد کننده
stop the leave U بازداشت کردن
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stop street U خیابان فرعی
Say when stop! [when pouring] U بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
stop squawk U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را خاموش کنید
stop sign U علامت توقف
stop thief U ای دزد!دزدرابگیرید!
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
stop list U اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
stop list U صورت متخلفین
stop bit U بیت ایست نما
stop bit U بیت توقف
stop bit U ذرهء ایست نما
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
Stop pushing! U هل ندهید!
sear stop U ضامن چکاننده
sear stop U مانع چخماق
sear stop U مانع پایه اتش
safety stop U ضامن اسلحه گیره ضامن
safety stop U ترمز خطر
stop cock U شیر بستن جریان اب
stop cock U شیرسماوری
stop cock U شیر
stop light U چراغ ترمز
stop lamp U چراغ ترمز
stop knob U دکمه
stop hit U ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
stop hit U دره
stop go policy U توسعه
stop go policy U سیاست تثبیت
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
stop element U عنصر ایست
stop dog U علامت وقف
stop code U کد توقف
reed stop U کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
to bring to a stop U بس کردن جلو
Stop complaining. U [اینقدر] نق نزن.
Stop pushing! U عاجز نکنید !
adjustable stop U توقف قابل تنظیم [مهندسی]
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
Where is the bus stop? U ایستگاه اتوبوس کجاست؟
stop-and-go traffic U ترافیک سپر به سپر
Stop complaining. U [اینقدر] شکایت نکن.
label-stop U زانویی آبچکان
Stop nagging! U نق نزن!
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
How far is the bus stop ? U تا ایستگاه اتوبوس چقدرراه است ؟
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
water stop U اب بند
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
to stop payment U درمانده یا ورشکست شدن
to make a stop U مکث کردن
to make a stop U ایست کردن
to put a stop to U را گرفتن
to put a stop to U بس کردن جلو
to put a stop to U موقوف کردن
depth stop U توقفعمیق
end stop U بستتحتانی
To stop coveting something. U دندان طمع چیزی را کشیدن
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
stop press U خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
request stop U ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
stop rod U میلهایستایی
stop key U کلیداستپ
stop at intersection U توقفدرتقاطع
ski stop U ترمزاسکی
heel stop U ترمزگیر
to bring to a stop U را گرفتن
full stop U نقطه
leave stop U بازداشت
jump stop U توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
elevation stop U حد نهایی درجه
geneva stop U سیستم نگهدارنده فیلم
program stop U توقف برنامه
dynamic stop U ایست پویا
grout stop U اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
stop instruction U دستورالعمل توقف
hockey stop U نوعی ایست ناگهانی
door stop U دکمه کله قندی
door stop U زبانه در
flue stop U دکمه ارگ
flue stop U کلید ارگ
bar stop U توقف میله
bar stop U ضربه میله
full stop U وقفه کامل
bus stop U ایستگاه اتوبوس
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
stop volley U جاخالی
band stop U صافی میان نگذر
flag stop U ایست
decompression stop U مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
flag stop U توقف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com