English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
isolated danger mark U علامتعایقدارخطر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isolated U منزوی
isolated pawn U پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
isolated system U سیستم منزوی
isolated footings U شالودههای منفرد
isolated ion U یون منزوی
thermally isolated system U سیستم منزوی از نظر گرمایی
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
isolated double bond U پیوند دوگانه مجزا
danger U خطر
danger U به خطر افتادن
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
danger was imminent U خطر نزدیک بود
danger was imminent U خطر تهیدمیکرد
danger zone U منطقه خطر
to redress danger U جبران خسارت کردن
Our lives are in danger. U جانمان درخطر است
to rush any one into danger U کسیرا بخطر کشانیدن
danger space U فضای هوایی خطرناک
Better face in danger once than to be always in da. <proverb> U مرگ یکدفعه شیون یکدفعه.
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
danger money U مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
danger area U منطقه خطر
danger area U منطقه خطرناک
danger bearing U سمت خطرناک
danger bearing U سمت خطر
danger buoy U بویه خطر
danger close U خطر نزدیک
danger signal U اژیر یا بوق اعلام خطر
danger signal U اژیرخطر
danger space U فضای خطرناک
to incur danger U درخطر افتادن
to incur danger U خودرادر خطر انداختن
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
safe from danger U محفوظ از خطر
reckless of danger U بی پروا ازخطر
danger of flooding U خطر سیل
danger sticks U نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
smell danger <idiom> U از خطری پیش آگاه شدن [اصطلاح مجازی]
lead out of danger U با راهنمایی از خطر رهانیدن
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
to guard against danger مواظب خطر بودن
danger close U خطرنزدیک است
liable to danger U در معرض خطر
subjected to danger U در معرض خطر
danger warning level U مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
danger warning level U حداقل موجودی
Red light is a signal for danger . U چراغ قرمز علامت خطر است
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
mark off U خط کشیدن
mark up U افزایش قیمت
beside the mark U پرت
to mark off U جدا کردن
mark down U تنزل قیمت
mark up U سود توزیع کننده کالا
to mark out one's course U طرحی برای رویه خود ریختن
mark down U پایین اوردن قیمت
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
mark up U نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark U نمره گذاری کردن علامت
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
mark U مرز
mark U درجه
mark U پایه نقطه
mark U نشان کردن نشان
mark U هدف
mark U داغ
mark U نشان علامت
mark U نشانه
mark U علامت نشانه هدف
mark U نمره
mark U ایه
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U علامت گذاری
mark U علامت گذاری کردن
mark U توجه کردن
mark U اثر
mark U پایه
mark U علامت گذاشتن
mark U علامت
mark U نشانه کردن حریف
mark U 01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark U بل گی_ری خوب
mark U حد
mark U کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark U سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark U علامت گذاری روی چیزی
mark U نشان
mark-down U قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-up U سود توزیع کننده
mark U مدرک
mark U ارزه
mark U گواهی
beside the mark U خارج ازموضوع
below the mark U پایین تر از میزان مقر ر
mark U علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark U وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark U مارک
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark U قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
mark U کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
plimsol mark U علایم بارگیری
tide mark U داغ مد
pencil mark U نشان مدادی
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
plate mark U انگ
shoulder mark U درجه سردوشی افسران
plate mark U طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
pock mark U ابله
sea mark U خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
ripple mark U شیارسطح چوب
tape mark U نشان نوار
repeat mark U خال
stonemason's mark U نشان سنگ کار
stonemason's mark U علامت سنگتراش
space mark U علامت فاصله گذاری
shoulder mark U نشان سردوشی علایم سردوشی
shoulder mark U درجه روی دوش
shoulder mark U نشان سردوشی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
press mark U علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
plimsol mark U مارک بارگیری
trade mark U علامت بازرگانی
word mark U علامت کلمه
black mark U سابقهی بد
centre mark U نقطهمرکزی
Deutsche Mark U واحدپول
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
bale mark U مشخصات عدل
guide mark U نشانهراهنما
to make one's mark U اسم و رسم به هم زدن
lateral mark U علامتکناری
special mark U علامتمخصوص
The would left a mark. U جای زخم باقی ماند
to mark out a ground U حدود زمینی را تععین کردن یانشان دادن
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
exclamation mark علامت تعجب
You mark my words. U این خط واینهم نشان
Trade mark. U علامت تجارتی
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
word mark U نشان کلمه
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
upto the mark U داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
to hit a mark U نشانی را زدن
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
to impress a mark on something U چیزیرانشان کردن
to make one's mark U برجسته شدن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark time U در جا زدن
to miss a mark U نشانی را نزدن
to miss a mark U خطا کردن
mark time <idiom> U با ضرب اهنگ پا را تکان دادن
trade mark U علامت تجاری
trade mark U علامت تجارتی
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
bench mark U علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench mark U رپر
end mark U نشان خاتمه
end mark U علامت بی پایان
bench mark U انگپایه
plate mark U نشان عیار
field mark U نشان میدان
file mark U نشان پرونده
file mark U علامت فایل
finger mark U اثر انگشت
finger mark U با انگشت چرک کردن
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
bench mark U نشان
frequency mark U نشانه فرکانس
frequency mark U علامت فرکانس
group mark U نشان گروه
ear mark U نشان کردن
ear mark U نشان
ear mark U داغ گوش
bench mark U نشانه
birth mark U ماه گرفتگی
block mark U نشان کنده
calibration mark U علامت کالیبراسیون
center mark U مرکز سوراخ
bench mark U نشانه مبنا
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
check mark U علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
check mark U علامت کنترل
crop mark U در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
bench mark U شاخص مبداء
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
dead mark U انداختن تمام میله ها دراخرین بخش مسابقه بولینگ
drag mark U محل فشار
group mark U علامت گروه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com