English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interrupt driven U وقفه گرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
driven U رانده شده
self driven U خودرو
driven well U چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
driven U انجام شده توسط چیزی
driven U معماری کامپیوتر که دستورات یک بار اجرا می شوند و ترتیب کنترل دریافت میشود
driven U که هر مرحله اجرا مربوط به عمل خارجی است
driven U گردنده
driven U رانده
self driven U خود کار
menu driven U فهرستی
gasoline driven U محرکه بنزینی
event driven U برنامه کامپیوتری یا فرآیند که هر مرحله اجرا مربوط به عملیات خارجی است
even driven program U برنامه رویدادی
menu driven U گزینشی
driven pile U شمع کوبیده
menu driven program U برنامه بافهرست انتخاب تنظیم شده
command driven software U نرم افزار فرمان گرا
menu driven program U برنامه منودار
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
menu driven software U نرم افزارهای فهرست گرا
power driven vessel U یگان شناور موتوری
weight-driven clock mechanism U مکانیزم ساعتپانولدار
diesel driven generation set U دستگاه محرکه دیزلی
patron-driven acquisition [PDA] [library] U کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
interrupt U وقفه
interrupt U توقف
interrupt U توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt U توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt U منقطع کردن
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt U حرکت دادن وقفه
interrupt U اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupt U قطع کردن
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt U جدا کردن
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt U گسیختن
interrupt U وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt U سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
to interrupt any one's speech U در میان سخن کسی امدن
system interrupt U وقفه سیستم
vectored interrupt U وقفه برداری
to interrupt a friendship U رشته دوستی را با کسی پاره کردن
priority interrupt U وقفه اولویت
to interrupt a view U جلو منظرهای را گرفتن
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
to interrupt any one's speech U سخن کسیرا گسیختن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
To interrupt someone. To butt in. U تو حرف کسی دویدن
scanned interrupt U وقفه پویش شده
program interrupt U قطع برنامه
automatic interrupt U وقفه خودکار
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
external interrupt U وقفه خارجی
interrupt a connection U قطع شدن یک اتصال
interrupt handler U گرداننده وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
program interrupt U وقفه برنامه
non maskable interrupt U سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
automatic interrupt U قطع خودکار
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
To interrupt someone . To cut some one short. U حرف کسی را قطع کردن
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com