Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
internalization of costs
U
داخلی کردن هزینه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
internalization
U
درونی یا باطنی کردن
internalization
U
درونی ساختن
costs
U
هزینه دادرسی
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
at all
[any]
costs
<adv.>
U
در هر حال
[بی شرط]
on costs
U
هزنههای ثابت
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
overall costs
U
هزینه کلی
with costs
U
با هزینه دادرسی
overall costs
U
هزینه کامل
costs
U
خسارت دادرسی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
storage costs
U
هزینههای انبارداری
standard costs
U
هزینههای نرمال
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs
U
تامین هزینه دعوی
selling costs
U
هزینههای فروش
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
spillover costs
U
هزینههای خارجی
spillover costs
U
عوارض منفی خارجی
standard costs
U
هزینههای استاندارد
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
construction costs
U
هزینه های ساختمان
total costs
U
هزینه کامل
total costs
U
هزینه کلی
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
It costs quite a bit .
U
کلی پولش می شود
running costs
U
پرداختروزانهپول
wage costs
U
مخارج دستمزد
valuation of costs
U
ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
to carry costs
U
هزینه مرافعه دادن
construction costs
U
هزینه های ساخت و ساز
real costs
U
هزینههای واقعی
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
fixed costs
U
هزینههای ثابت
estimate of costs
U
تخمین مخارج
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
design costs
U
هزینههای طراحی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
costs of proceedings
U
مخارج عدلیه
costs arabicus
U
قسط شیرینی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
carriage costs
U
هزینه حمل و نقل
carriage costs
U
هزینه باربری
building costs
U
هزینههای ساختمان
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
historical costs
U
هزینه اولیه
historical costs
U
هزینه واقعی
holding costs
U
مخارج نگهداری
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
material costs
U
هزینههای مواد
overhead costs
U
هزینههای عمومی
prime costs
U
هزینههای اولیه
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
joint costs
U
هزینههای مشترک
joint costs
U
هزینه مشترک
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
additional costs
[expenses]
U
هزینه های اضافی
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
to fix a person with costs
U
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
measurement of benefits and costs
U
اندازه گیری منافع و هزینه ها
free of forwarding costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of shipping costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com