Perdic | intelligence service | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	intelligence service U	قسمت اطلاعات
	intelligence service U	اداره اطلاعات

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	intelligence U	اطلاعات نظامی
	intelligence U	طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
	intelligence U	زیرکی
	intelligence U	اطلاعات
	intelligence U	خبرگیری جاسوسی
	intelligence U	فرشته
	intelligence U	روح پاک یادانشمند
	intelligence U	فهم بینش
	intelligence U	اگاهی
	intelligence U	فراست
	intelligence U	هوش
	intelligence U	1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
	intelligence U	اطلاع
	artificial intelligence U	طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
	intelligence collection U	جمع اوری اطلاعات
	artificial intelligence U	هوش ماشینی
	artificial intelligence U	هوش مصنوعی
	critical intelligence U	اطلاعات حیاتی
	intelligence process U	جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
	intelligence office U	دفتر اطلاعات
	artificial intelligence U	هوش ساختگی
	local intelligence U	هوش محلی
	intelligence test U	ازمون هوش
	intelligence test U	ازمایش هوش
	intelligence summary U	خلاصه وضعیت اطلاعاتی
	intelligence summary U	خلاصه اطلاعاتی
	intelligence signal U	پیام خبری
	acoustical intelligence U	اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی
	intelligence office U	دفتر راهنمایی
	intelligence journal U	دفتریادداشت اطلاعات
	intelligence journal U	دفتر روزنامه اطلاعات
	crystalized intelligence U	هوش متبلور
	departmental intelligence U	اطلاعات اداری
	departmental intelligence U	اطلاعات وزارت خانهای
	to give intelligence U	خبر دادن
	to give intelligence U	اگاهی دادن
	dispersed intelligence U	یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
	the supreme intelligence U	عقل کل
	tactical intelligence U	اطلاعات جنگی
	tactical intelligence U	اطلاعات تاکتیکی
	marketing intelligence U	اطلاعات بازاریابی
	military intelligence U	اطلاعات نظامی
	social intelligence U	هوش اجتماعی
	intelligence collection U	طرح جمع اوری اطلاعات
	fluid intelligence U	هوش سیال
	verbal intelligence U	هوش کلامی
	critical intelligence U	اطلاعات مهم
	intelligence estimate U	براورداطلاعاتی
	intelligence estimate U	براورد اطلاعات
	intelligence department U	ادارهای که وفیفه اش جمع اوری اطلاعات است
	intelligence department U	اداره اطلاعات
	biographical intelligence U	اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
	intelligence data U	عناصر اطلاعات
	intelligence cycle U	مدار اطلاعاتی
	intelligence annex U	پیوست اطلاعاتی
	intelligence annex U	پیوست اطلاعات
	combat intelligence U	اطلاعات رزمی
	weather intelligence U	اطلاعات هواشناسی
	concrete intelligence U	هوش عینی
	machine intelligence U	هوش ماشین
	counter intelligence U	ضداطلاعات
	general intelligence U	هوش عمومی
	intelligence quotient U	عددی که هوش و زیرکی شخص را نشان میدهد
	Central Intelligence Agency U	مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
	periodic intelligence report U	گزارش نوبهای اطلاعاتی
	automated intelligence file U	پرونده اطلاعاتی کامپیوتری
	wechsler adult intelligence scale U	مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان
	stanford binet intelligence scale U	مقیاس هوشی استانفورد-بینه
	leiter adult intelligence scale U	مقیاس هوشی لایتر برای بزرگسالان
	lorge thorndike intelligence test U	هوش ازمای لورج- ترندایک
	The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U	پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
	in service U	به خاطر خدمت
	service U	اداره
	service U	یکدست فروف اثاثه
	to see service U	در ارتش یانیروی دریایی خدمت
	in service U	خدمتی
	d. service U	نماز
	to see service U	کردن
	service U	سرویس
	service U	روبراه ساختن
	service	رسیدگی به
	service U	تعمیر کردن
	in service U	درخدمت ارتش در ارتش
	service U	ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
	service U	سرویس کردن
	service U	وفیفه
	service U	کار
	on service U	سر خدمت
	one's service U	خدمت یکسره
	service U	نوکری یاری
	on service U	سر کار
	service U	استخدام
	he is of no service to us U	بکار ما نمیخورد
	f.service U	نمازمعمولی هفته
	service U	عبادت تشریفات
	service U	سنجد
	service U	درخت سنجد وابسته بخدمت
	service U	نظام وفیفه
	service U	لوازم
	i am at your service U	در خدمت شما هستم
	take into service U	استخدام کردن
	service U	بنگاه سرویس
	service U	کمک
	service over U	خطای سرویس
	he is of no service to us U	بدرد مانمیخورد
	self-service U	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
	self-service U	خود زاوری
	self service U	بدون مسئول توزیع سلف سرویس
	self service U	ازاد
	please do me a service U	خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
	self service U	تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
	self service U	کمک بوسیله خود شخص
	self service U	خود یاوری
	self service U	خود زاوری
	self-service U	خود یاوری
	self-service U	کمک بوسیله خود شخص
	self-service U	با انتخاب ازاد
	out of service <adj.> U	خراب [ازکارافتاده]
	out of service <adj.> U	ازکارافتاده
	self-service U	تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
	self-service U	ازاد
	service U	توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
	service U	نظامی
	service U	جنگی
	service U	تعمیر
	service U	ابلاغ
	service U	اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
	service U	منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
	service U	شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
	service U	بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
	service U	شعائر
	service U	خدمت
	service U	قسمت یکان
	d. service U	عبادت خدا
	self service U	با انتخاب ازاد
	service U	بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
	service U	برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
	service practice U	تمرین اموزشی
	service practice U	مشق پای توپ
	service program U	برنامه خدماتی
	service passport U	پاسپورت خدمات
	service peculiar U	امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
	service practice U	مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
	service officer U	افسر ارشد نگهبان
	service department U	قسمت خدمات
	service department U	بخش خدمات
	service echelon U	ردههای سرویس
	service echelon U	رده اداری و خدماتی
	service element U	عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
	service element U	عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
	service element U	عنصر اداری
	service entrance U	پست انشعاب
	service craft U	ناوهای خدماتی دریایی
	service craft U	قایق گشتی
	service court U	محل فرود سرویس اسکواش
	service club U	باشگاه افراد
	service component U	نیروی مسلح
	service component U	نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
	service connections U	انشعاب
	service contract U	قرارداد خدمت
	service contract U	قرارداد انجام خدمت
	service contract U	قرارداد خدماتی
	service court U	محل فرود سرویس
	service force U	یکان خدمات
	service force U	یکان خدماتی دریایی
	service industries U	فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
	service medal U	نشان خدمت
	service message U	پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
	service mine U	مین جنگی
	service mine U	مین قابل انفجار
	service number U	شماره خدمتی پرسنل
	service number U	کدپرسنلی
	service obligation U	تضمین خدمت
	service occupations U	مشاغل خدماتی
	service records U	سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
	service company U	گروهان خدمات
	service marking U	علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
	service industry U	صنعت خدمات
	service line U	ستون ناوها لجستیکی دریایی
	service line U	خط سرویس
	service line U	حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
	service line U	خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
	service load U	بار مفید
	service man U	تلفن چی
	service man U	تلگرافچی
	service of the piece U	مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
	fire service U	آتشنشانی
	Diplomatic Service U	سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
	dinner service U	فروفغذاخوری
	community service U	تعاونویاریعمومی
	community service U	کمک
	service zone U	بخشسرویسزدن
	service room U	اتاقسرویسدهی
	service module U	میزانکروسن
	service judge U	داورسرویس
	service building U	ساختمانسرویس
	service box U	جایگاهسرویسزدن
	service bay U	خدماتخلیجی
	right service court U	داورسرویسراست
	Health Service U	سرویسسلامتی