English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
induced environment U محیط القا شده
induced environment U محیط القایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
environment U دور وبر
environment U اطراف
environment U احاطه
environment U پرگیر
environment U محیط زیست
environment U فراگیر
environment U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment U حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment U موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment U محیط
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
psychological environment U محیط روانی
shelf environment U محیط کم عمق
shelf environment U کم ژرفگاه
terrestrial environment U وضع محیط زمین
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
environment architecture U معماری محیط
operational environment U محیط فعالیت
operational environment U محیط عملیاتی
environment division U یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
windowing environment U محیط پنجرهای
mixed environment U محیط درهم
living environment U محیط زنده
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
environment architecture U معماری محوطه
data base environment U محیط پایگاه داده
self induced U اغوا شده توسط نفس خود ایجاد شده در خود فرد
induced e.m.f. U ولتاژالقائی
induced e.m.f. U نیروی محرکه القائی
induced U وادار کردن
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced U فراهم کردن تحمیل کردن
induced U تلقین کردن
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U القاء کردن
induced U تحریک کردن تلقین کردن
induced U القا کردن
induced U سبب شدن
induced U اغوا کردن مجبور شدن
induced U القاء
induced U اعوا کردن
induced U غالب امدن بر
induced U استنتاج کردن تحریک شدن
induced U تهییج شدن
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U ریاضی
induced variable U متغیر القائی
induced radioactivity U رادیواکتیویته القاء شده
induced velocity U سرعت القاء شده
induced ventillation U تهویه مصنوعی
induced voltage U ولتاژ القاء شده
induced voltage U فشارالکتریکی القائی ولتاژاندوکسیون
induced current U جریان القائی
induced traffic U ترافیک القایی
self induced current U جریان خودالقا
induced radiation U تشعشع القایی
induced oscillation U نوسان القاء شده
induced drag U پسای القاء شده
induced current U جریان القایی
induced electricity U الکتریسیته القائی
induced current U جریان القاء شده
induced consumption U مصرف تشویقی
induced field U میدان القاء شده
induced consumption U مصرف القائی
induced conductivity U قابلیت هدایت القاء شده
induced investment U سرمایه گذاری القائی
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
induced charge U بار القاء شده
induced magnetism U مغناطیس القایی
induced magnetism U مغناطیس القاء شده
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
induced noise U پارازیت القاء شده
induced noise U نویزجریان قوی
induced drag U پسای لازم
self excited/induced vibration U نوسان خودالقایی
induced electromotive force U نیروی برقرانی القایی
induced electromotive force U نیروی الکتروموتوری القاء شده
induced field current U جریان تحریک القاء شده
law of induced current U قانون لنتس
induced magnetic field U میدان مغناطیسی القاء شده
make induced current U جریان القایی اتصال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com