English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in line subroutine U زیر روال درون برنامهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subroutine U کد زیر تابع که در حافظه پس از پیدا شدن دستور فراخوانی کپی میشود
subroutine U زیر تابعی که از هیچ متغیری حدا از آدرس عملوندها استفاده نمیکند
subroutine U زیرروال
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
subroutine U دستور برنامه نویسی کامپیوتری که کنترل زیر تابع را هدایت میکند
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
subroutine U زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
linked subroutine U زیربرنامه پیوند یافته
library subroutine U زیروال کتابخانهای
two level subroutine U زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
recursive subroutine U زیرروال بازگشتی
closed subroutine U زیرروال بسته
closed subroutine U زیرروال مسدود
subroutine call U فراخوانی زیرروال
subroutine jump U جهش زیرروال
subroutine library U کتابخانه زیرروال ها
subroutine linkage U پیونددهی زیرروال
subroutine library U کتابخانه زیرروال
open subroutine U زیرروال باز
dynamic subroutine U زیرروال پویا
recursive subroutine U زیر روال بازگشتی
dynamic subroutine U زیر روال پویا
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
standard subroutine U زیرروال متعارف
nested subroutine U زیرروال لانهای
nested subroutine U زیرروال تو در تو
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault U تماس خطوط
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line by line milling U فرز کردن سطری
all along the line U درامتدادهمه خط
line out U قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
line out U با خط علامت گذاشتن
down the line <idiom> U درآینده
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> U به صف کردن
on line U متصل
out of line <idiom> U ناصحیح
line up U به ترتیب ایستادن
line up U ردیف ایستادن تیم
line-up U به خط شدن
line-up U به ترتیب ایستادن
line-up U ردیف ایستادن تیم
on line U در خط
on line U داخل رده
on line U مورداستعمال
on line U درون خطی
on line U مستقیم
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> U با محدودیت متداول
line up U به خط شدن
all along the line U در همه جا
along line U در امتداد خطوط
mean line U خط میان
down the line U ضربه از کنار زمین
in line U همراستا
down line U بار کردن پایین خطی
on line help U کمک مستقیم
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line U خط دیدبانی سپاه
o o line U خط تقسیم دیدبانی
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
on the line U هواپیمای اماده پرواز
old line U محافظه کار
the line U صف
along line U در خط
line by line U سطر به سطر
line U محصول
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line U در صف امدن
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
to come in to line U موافقت کردن
out of line U خارج از خط جبهه
line of d. U حد فاصل
in line U شمشیر در وضع حمله
line U صفی در خط
line U لجام
line U شعبه
line U دهنه
line U جاده
line U حدود رویه
line U طناب سیم
line U رسن
line U ریسمان
line U رشته بند
line U ردیف
line U سطر
line U : خط
line U جبهه جنگ
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
by-line U خط فرعی راه اهن
line U : خط کشیدن
line U خط زدن
line U خط صف
line U طناب خط
line U خط
line U پوشاندن
line U استرکردن
line U ترازکردن
line U سیم
line U اراستن
line U بخط کردن
line U خط دار کردن
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line U نسب
line U خط انداختن در
by-line U خط دوم یافرعی
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U در سمت
line of d. U مرز
line U رشته
line U لاین
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line U برون خطی
off line U غیر متصل
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
off line U قطع
off line U منفصل
line U طرز
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
by line U خط فرعی راه اهن
by line U خط دوم یافرعی
lyman line U خط لیمان
mach line U موج ضربهای ضعیف
lubber line U خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
night line U ریسمان ماهی گیری شبانه
lubber line U خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
marline or line U طناب کوچک دولا
mason's line U ریسمان کار
marriage line U گواهینامه ازدواج
local line U خط محلی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
lumber's line U خط سینه ناو
mooring line U سیم مهار
lumber's line U خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
morning line U امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
message line U خط مخابره
lubber's line U نشانگر سینه
multicore line U خط چند رشتهای
mooring line U طناب مهار مین
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
median line U میانه
loop line U دوراهی
on line storage U حافظه درون خطی
phantom line U خط فرضی
phantom line U خط سری
phase line U خط مبداء حرکت جنگی
phase line U خط خیز
percolation line U خط نفوذ
penny a line U ارزان نویس بی مایه
penny a line U پست
penny a line U ارزان
peaked line U خط پاره پاره
peaked line U خط چین
pass a line U رد کردن طناب
pipe line U خط لوله
line man U سیم کش
ready line U صف پشت خط اتش
ready line U خط انتظار
profile line U نیمرخ زمین
private line U خط خصوصی
principal line U خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line U خط قیمت
possibilities line U خط بودجه
possibilities line U خط امکانات
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
overhead line U خط هوایی
overhead line U سیمکشی هوایی
off line storage U حافظه برون خطی
off line operation U عملکرد برون خطی
nonswitched line U خط غیر گزینشی
non switched line U خط گزینه نشده
no fire line U خط منع اتش توپخانه
no fire line U خط منع اتش
poverty line U خط فقر
new line character U دخشه تعویض سطر
neutral line U خط بی اثر
multipoint line U خط چند نقطهای
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
on line database U پایگاه داده درون خطی
outhaul line U برون کش
out of line coding U کدگذاری برون خطی
line man U بازرس
line man U خط اهن
out line font U قلم متغیر
out line font U فونت متغیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com