English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damages U خسارات
consequential damages U خسارت تبعی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
liquidated damages U وجه التزام
liquidated damages U خسارتی که نحوه محاسبه و پرداخت ان در قرارداد ذکر گردیده است
liquidated damages U خسارت نقدی
liquidated damages U پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
liability for damages U مسئولیت در برابر خسارت
liable for damages U مسئول خسارات
award of damages U جبران خسارت
consequential damages U خسارت غیرمستقیم
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
sounding in damages U دعوی خسارت مستدل
unliquidated damages U خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to recover damages U خسارت گرفتن
vindictive damages U مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
unliquidated damages U خسارات غیرقابل براورد به پول
swingeing damages U خسارات زیاد
sue somebody for damages U کسی را به خاطر زیانی تحت تعقیب قراردادن
sounding in damages U دعوی خسارت صحیح و محکم
unliquidated damages U خسارات معنوی
late payment damages U خسارت تاخیر تادیه
reparations for war damages U غرامات جنگی
fair damages [Law] U جبران خسارت عادلانه
to answer in the a U اری گفتن بله گفتن
to answer in the a U پاسخ مثبت دادن
right answer U پاسخ درست
in answer to U در پاسخ به
answer [to something] U پاسخ [به چیزی] [راه حل]
answer U : پاسخ دادن
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer U حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer U : جواب پاسخ
answer U پاسخ
answer U دفاع
answer U جواب احتیاج را دادن
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
answer U بکار امدن بکاررفتن
answer U جوابگو شدن
answer U دفاع کردن
answer U ضمانت کردن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
answer U tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer U پاسخ به یک سوال
answer U پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
an a answer U پاسخ مثبت
early answer U پاسخ زود
the answer to the riddle U حل این معما
glib answer U پاسخ بدون ملاحظه [بی فکر]
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
The wrong answer. U جواب غلط
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
to frame an answer U پاسخی را طرح کردن
to be at a loss for an answer U پاسخی نداشتن
A correct answer. U جواب صحیح
A straightforward answer. U جواب سر راست
to press for an answer U با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to definitive answer U پاسخ قطعی
question answer U صف
answer pennant U پرچم جواب
the answer is in the negative U پاسخ ان منفی است
question answer U در صف گذاشتن
question answer U صف بستن
answer/originate U رسانه ارتباطی
originate answer U مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
auto answer U خود جواب
answer/originate U دریافت / ارسال
answer/originate U که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
answer/originate U مثل مودم
question answer U سئوال- جواب
answer mode U حالت پاسخ
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
whyŠthere is the answer U در سر جواب
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
an abrupt answer U جواب تند
answer key U کلید پاسخها
answer mode U حالت جواب
to answer the call of nature <idiom> U به توالت رفتن [اصطلاح روزمره]
reaction [answer, commentary] U نظر
reaction [answer, commentary] U رای
reaction [answer, commentary] U پاسخ
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
auto answer indicator U جوابگویاتوماتیکی
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
The answer to fools is silence. <proverb> U جوب ابلهان خاموشى است .
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
voice answer back U پاسخ سمعی
to fail to provide an answer U درماندن در دادن پاسخ
More money is not the answer to this problem. U پول بیشتر حل این مسئله نیست.
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Force is the answer to force. <proverb> U جواب زور را زور مى دهد .
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com