English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
house keeping operation U اعمال خانه داری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keeping house U در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
keeping U علوفه
keeping U ذخایر یکانها
keeping U متصرفات
in keeping U مطابق
in keeping U موافق
out of keeping U مخالف
out of keeping U ناموافق
out of keeping U ناجور
it is in my keeping U د ردست من است
keeping U غذا
it is in my keeping U د رحفافت منست
keeping U نگهداری
keeping U توافق
keeping U سازش
keeping U تصرف
in keeping with <idiom> U مشابه ،موافقت کردن
keeping U موافقت
the keeping of a festival U نگهداری عید
book keeping U حسابداری [حسابداری]
keeping-room U اتاق نشیمن
record keeping U نگهداری سوابق
the keeping of a festival U عید گرفتن
keeping room U اطاق نشیمن
that woman was in keeping U ان زن رانشانده بودند
safe keeping U حفظ
to be in safe keeping U درجای امن بودن
bee-keeping U پرورشزنبور
peace-keeping نیروی برقرارکننده صلح
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
file keeping U بایگانی
safe keeping U نگهداری
safe keeping U حفافت توجه
book keeping by double e. U دفترداری مترادف
book keeping by single e. U دفترداری ساده
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
peace keeping forces U نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation U کار کردن
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation U به اجرا
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
co-operation U کار مشترک
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U بکار افتادن
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation U قابل اجراشدن
come into operation U قابل اجرا شدن
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
not operation U عمل نقض
not operation U عمل نفی
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation immediate U اقدام سریع
operation U کارکرد
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U عملکرد
to come into operation U قانون شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
to come into operation U قابل اجرا شدن
operation U بهره برداری
or operation U عمل یا
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U گردش
operation U عمل جراحی عمل
co-operation U همکاری مشترک
operation U گرداندن
operation U اداره
to come into operation U قانونی درست شدن
operation U عمل
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation U گردش جنبش
operation U کار
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U عملیات
operation U عمل کردن
operation U به کارانداختن
operation U عمل جراحی
serial operation U عمل نوبتی
privieged operation U عمل ممتاز
logic operation U عمل منطقی
pseudo operation U شبه عمل
transfer operation U عمل انتقال
pseudo operation U عملواره
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
serial operation U عملیات سری
point operation U عمل نقطهای
limiting operation U عملیات محدودکننده
nand operation U عمل نقیض و
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
indirect operation U عملکرد غیرمستقیم
string operation U عملکردرشتهای
parallel operation U عمل موازی
parallel operation U عملکرد موازی
illegal operation U عملکرد غیر قانونی
parallel operation U عملیات موازی
string operation U عملیات رشتهای
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
unary operation U عمل یگانی
emergency operation U کارکرد
emergency operation U بهره برداری اضطراری
cesarian operation U عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
revenue operation U عملکرد
rescue operation U عملیات نجات
dyadic operation U عملکرد دوتایی
ready for operation U اماده کار
dyadic operation U عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation U عمل دوتایی
majority operation U عمل اکثریت
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
equivalence operation U عمل هم ارزی
external operation U عملیات خارجی
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unattended operation U عملکرد بی مراقب
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
unattended operation U عملکردبی مراقب
global operation U عملیات سراسری
furnace operation U طرزکار کوره
furnace operation U عملکرد کوره
operation keys U کلیدهایعملیات
external operation U عملیات خارج از مملکت
dual operation U عمل همزاد
operation overlay U کالک عملیاتی
operation analysis U عمل کاوی
operation analysis U تحلیل عملکرد
online operation U عمل درون خطی
one step operation U عمل تک مرحله
on line operation U عمل درون خطی
on line operation U عملکرد درون خطی
offline operation U عمل برون خطی
off line operation U عملکرد برون خطی
nonidentity operation U عمل ناهمانی
no operation instruction U دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no operation instruction U OPERATION NO
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
operation center U مرکز عملیات
operation overlay U کالک عملیات
operation order U دستورعملیات
operation order U دستور عملیاتی
operation of contract U نفوذ قرارداد
operation map U نقشه عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
operation manager U مدیر عملیات
operation decoder U عمل شناس
operation decoder U عمل گشا
operation code U رمز عمل
operation code U کد عملیاتی
nature of the operation U ماهیت عملیات
n ary operation U عمل N تاییN
method of operation U طرز کار
method of operation U روش کار
synchronous operation U عملیات همزمان
manual operation U عملیات دستی
manual operation U عمل دستی
telephone operation U عملکرد تلفن
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
operation research U تحقیق درعملیات
the breathing operation U کاردم زدن عمل تنفس
the four fundamental operation U چهارعمل اصلی
logical operation U عملکرد منطقی
method of operation U عملکرد
milling operation U فرزکاری
operation research U پژوهش عملیاتی
operation code U رمزالعمل
n adic operation U عمل N تاییN
multijob operation U عملیات چند کاره
surgical operation U عمل جراحی
surgical operation U دست کاری
monadic operation U عملکرد یگانه
monadic operation U عملکرد تکین
molding operation U قالب کاری
molding operation U فرم کاری
symmetry operation U عمل تقارن
synchronous operation U عمل همگام
logical operation U عمل منطقی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
boolean operation U عمل منط قی روی چند عملوند با استفاده از قوانین جبر بول
boolean operation U عملگر منط قی مثل " و" و " یا " و...
boolean operation U کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
boolean operation U عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
boolean operation U عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation U عمل بولی
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com