English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (9184 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hitch U پیچ وخمیدگی
hitch U گرفتاری
hitch U مانع محظور
hitch U گیر
hitch U تکان دادن
hitch U هل دادن
hitch U بستن
hitch U انداختن
hitch U بند
hitch U اتصال
hitch U اویختن
hitch U خفت
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
basket hitch tie U گره اویزان دو خفتی
blackwall hitch U گره قلاب
buntline hitch U گره حلقه
clove hitch U بند دو خفت
clove hitch U گره کشتی بان
clove hitch U گره دو خفت
clove hitch U نوعی گره
half hitch U گره نیم خفت
half hitch U نیم گره
half hitch U نیم خفت
hitch kick U شوت قیچی
hitch kick U پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
hitch tie U گره اویزان
hitch tie U گره شستی
hitch up U اسب را یراق کردن
hitch up U خفت زدن به
marline hitch U گره ننوmarlin
marlinespike hitch U گره درفش
midshipman's hitch U گره دانشجو
rolling hitch U گره سه خفت
swab hitch U bend sheet
timber hitch U گره تیر
timber hitch U گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike U اتواستاپ زدن
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiked U اتواستاپ زدن
hitch-hikes U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hikes U اتواستاپ زدن
hitch-hiking U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking U اتواستاپ زدن
cow hitch U گروهگاوی
hitch pin U سوزنگره
towing hitch U حالتاتواستاپزدن
hitch-hiker U کسیکهدرسرجادهباانگشتشصتخودتقاضایماشینمیکند
There is a hitch somewhere. U یک جای کار گره خورده است
There is a hitch in this project. U این طرح یک جایش گیر دارد
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
to hitch U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
to hitch U اوتو استاپ زدن
to hitch U مجانی سوار شدن
last-minute hitch U گیریی در لحظه آخر
to hitch a lift [ride] from somebody U سواری شدن [در خودروی کسی]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com