Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
historical costs
U
هزینه اولیه
historical costs
U
هزینه واقعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
they are of no historical
U
هیچ اهمیت تاریخی ندارد
historical
U
نقلی
historical
U
گذشته
historical
U
تاریخی
historical development
U
توسعه تاریخی
historical development
U
سیر تاریخی
historical determinism
U
اعتقاد به جبر تاریخ
historical determinism
U
جبر گرایی تاریخی
historical cost
U
قیمت متعادل
historical cost
U
قیمت بازار
historical dynamism
U
پویائی تاریخی
historical dynamism
U
پویایی تاریخی
historical dynamism
U
دینامیسم تاریخی
historical materialism
U
ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
historical method
U
روش تاریخی
historical necessity
U
ضرورت تاریخی
historical process
U
فرایند تاریخی
historical theories
U
نظریههای تاریخی
quasi historical
U
نیم تاریخی
historical process
U
پویش تاریخی
critico historical
U
انتقادی وتاریخی
historical rugs
U
قالی های قدیمی، آنتیک و موزه ای
[مثل فرش شیخ صفی، فرش پازیریک، فرش چلسی، فرش دادلی، فرش گوهر، فرش شکارگاهی وین و فرش توپکاپی]
overall costs
U
هزینه کامل
overall costs
U
هزینه کلی
with costs
U
با هزینه دادرسی
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
at all
[any]
costs
<adv.>
U
در هر حال
[بی شرط]
costs
U
خسارت دادرسی
on costs
U
هزنههای ثابت
costs
U
هزینه دادرسی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
storage costs
U
هزینههای انبارداری
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
standard costs
U
هزینههای نرمال
standard costs
U
هزینههای استاندارد
spillover costs
U
عوارض منفی خارجی
spillover costs
U
هزینههای خارجی
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
selling costs
U
هزینههای فروش
security for costs
U
تامین هزینه دعوی
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
construction costs
U
هزینه های ساخت و ساز
I must get hold of her at all costs.
U
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
What costs little is little esteemed .
<proverb>
U
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
total costs
U
هزینه کلی
construction costs
U
هزینه های ساختمان
It costs quite a bit .
U
کلی پولش می شود
total costs
U
هزینه کامل
running costs
U
پرداختروزانهپول
wage costs
U
مخارج دستمزد
valuation of costs
U
ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
to carry costs
U
هزینه مرافعه دادن
At all costs . At any price .
U
به هر قیمتی که شده
average costs
U
معدل هزینه کل محصولات
holding costs
U
مخارج نگهداری
costs of proceedings
U
مخارج عدلیه
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
fixed costs
U
هزینههای ثابت
estimate of costs
U
تخمین مخارج
environmental costs
U
مضار زیست محیطی
design costs
U
هزینههای طراحی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
costs arabicus
U
قسط شیرینی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
carriage costs
U
هزینه حمل و نقل
carriage costs
U
هزینه باربری
building costs
U
هزینههای ساختمان
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
overhead costs
U
هزینههای عمومی
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
prime costs
U
هزینههای اولیه
material costs
U
هزینههای مواد
real costs
U
هزینههای واقعی
joint costs
U
هزینه مشترک
joint costs
U
هزینههای مشترک
internalization of costs
U
داخلی کردن هزینه ها
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
additional costs
[expenses]
U
هزینه های اضافی
additional costs
[expenses]
U
هزینه نهایی
costs an arm and a leg
<idiom>
U
[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg
<idiom>
U
خیلی گرونه
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال مجانی
free of shipping costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
to fix a person with costs
U
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs
U
اندازه گیری منافع و هزینه ها
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of forwarding costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of shipping costs
<adj.>
U
حمل رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
U
ارسال رایگان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com