English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hidden objects U اشیاء پنهان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hidden U پنهان کرده شده پوشیده
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
hidden U اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
hidden U پنهان کرده
hidden U خط وی تشکیل دهنده شی سه بعدی ولی هنگام نمایش آن به صورت دوبعدی پاک می شوند
hidden U فایلهای سیستم مهم که در لیست دایرکتوری نشان داده نمیشوند و توسط کاربر قابل خواندن نیستند
hidden U مخفی شده
hidden U مخفی
hidden U غایب
hidden U مکتوم
hidden surface U سطح ناپیدا
hidden codes U کدهای پنهان
hidden file U فایل پنهان
hidden agenda U جلسهمخفیوغیرعلنیسیاستمداران
hidden pocket U جیبمخفی
hidden unemployment U بیکاری پنهان
hidden surface U سطح پنهان
hidden codes U رمزهای مخفی
hidden line U خط پنهان
hidden inflation U تورم خزنده
hidden inflation U تورم پنهان
hidden file U فایل مخفی
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
hidden line removal U حذف خط پنهان
hidden figures test U ازمون شکلهای نهفته
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
hidden momentum of population growth U سبب گستردگی والدین اینده میشود
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
objects U موضوع
objects U مورد
objects U اعتراض داشتن
objects U اعتراض کردن
objects U دلیل اوردن
objects U شیئی
objects U مخالفت کردن
objects U کالا اعتراض کردن
objects U مفعول
objects U هدف
objects U موضوع منظره
objects U شی ء
objects U مقصود
objects U چیز
objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U نماش داده می شوند
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
objects U زبان برنامه پس از ترجمه
objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects U چیز ماده خارجی
objects U OPERAND
objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
direct objects U دلیل اوردن
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U مسدود شده
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض داشتن
direct objects U مورد
direct objects U چیز ماده خارجی
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
direct objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
direct objects U زبان برنامه پس از ترجمه
direct objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
direct objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
direct objects U موضوع
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U صعب العبور
direct objects U چیز
direct objects U مقصود
accessory objects U لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
direct objects U شی ء
direct objects U موضوع منظره
quasistellar objects U اجرام شبه ستارهای
means objects U اشیاء وسیله
inanimate objects U جمادات
inanimate objects U چیزهای بیجان
direct objects U هدف
direct objects U مفعول
direct objects U کالا اعتراض کردن
direct objects U مخالفت کردن
direct objects U شیئی
direct objects U نماش داده می شوند
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
indirect objects U پانج کارت که حاوی برنامه است
indirect objects U امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects U برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
indirect objects U زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects U نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects U فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
indirect objects U سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects U نماش داده می شوند
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U OPERAND
indirect objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects U دلیل اوردن
indirect objects U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض داشتن
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
direct objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects U OPERAND
indirect objects U چیز
indirect objects U مقصود
indirect objects U شی ء
indirect objects U موضوع منظره
indirect objects U هدف
indirect objects U مفعول
indirect objects U کالا اعتراض کردن
indirect objects U مخالفت کردن
indirect objects U شیئی
indirect objects U موضوع
indirect objects U چیز ماده خارجی
indirect objects U مورد
indirect objects U دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com