Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hard copy
U
نسخه چاپی
hard copy
U
نسخه ملموس خروجی چاپی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
colour hard copy device
U
اسباب نسخه چاپی رنگی
hard-copy output
U
نسخه
[خروجی]
چاپی
Other Matches
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
U
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
copy
U
استنساخ کردن
copy
U
رونویس کردن
copy
U
سواد
copy
U
بدل سازی کردن
copy
U
کپیه
copy
U
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy
U
نگهبان مخابراتی
copy
U
کپی برداری
copy
U
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy
U
کپی
copy
U
نمونه
copy
U
کپیه کردن رونویسی کردن
copy
U
نسخه برداری
copy
U
نمونه ساختن
copy
U
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
to copy
U
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
copy
U
جلد
copy
U
رونوشت
copy
U
نسخه
The painting is only a copy.
U
این نقاشی فقط کپی
[از اصل]
است.
examined copy
U
نسخه بررسی شده
copy holder
U
گیره کاغذ
certified copy
U
رونوشت گواهی رسمی شده
copy for private use
U
نسخه برای استفاده شخصی
abdominos'copy
U
شکم بینی
copy editing
U
ویرایش کپی
copy book
U
دفتر کپیه
cetified copy
U
سواد مصدق
certified copy
U
رونوشت مصدق
certified copy
U
سواد مصدق
backup copy
U
کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
backup copy
U
نسخه پشتیبان
copy fitting
U
مطابقت کپی
authorization to copy
U
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
attested copy
U
رو نوشت مصدق
copy machining
U
الگوتراشی
She is a bit too copy .
U
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
back copy
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
copy quantity
U
مقدارکپی
tape copy
U
پیام ضبط شده روی نوارضبط
tape copy
U
پیام نوار شده
straightforward copy
U
کپیه عین اصل
soft copy
U
نسخه غیر چاپی
soft copy
U
نسخه غیر ملموس
presentation copy
U
نسخه قدیمی
office copy
U
رونوشت مصدق
make a copy of
U
رونوشت برداشتن
foul copy
U
مسوده
foul copy
U
چرک نویس
copy milling
U
الگوتراشی
copy plot
U
تکثیر از روی نسخه اصلی
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
true copy
U
رونوشت مطابق با اصل
copy protect
U
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
copy protection
U
محافظت از کپی
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
dead copy
U
اخبارچیده شده
dead copy
U
اخبارکهنه
cheap copy
U
بدل قلابی
exact copy
U
رونوشت عین
make a copy of
U
سواد برداشت
carbon copy
U
رونوشت کاربنی
pirate copy
U
نسخه غیر قانونی چاپ شده
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
carbon copy
U
ورق کاربن
carbon copy
U
رونوشت
carbon copy
U
کپی نسخه غیراصل
pirate copy
U
نسخه سرقت شده
fair copy
U
نسخه درست
cetified copy
U
رونوشت مصدق
copy of his letter is here with enclosed
U
رونوشت نامه وی ضمیمه است
camera ready copy
U
کپی اماده تکثیر
live copy paste
U
کپی الصاق مستقیم
copy output mode
U
روکشخروجیکپی
fair or clean copy
U
پاکنویس
copy letter book
U
دفتر کپیه
blind copy receipt
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy
U
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
rough or foul copy
U
چرک نویس
press copy book
U
دفتر کپیه
He's a carbon copy of his father.
U
کپی پدرش است.
hard
U
مشکل شدید
hard
U
زمخت
hard
U
بسرعت
hard
U
مستقیما درمسیر موردنظر
hard right
U
اعضایتندرویحزبسیاسی
hard to please
U
نازک نارنجی سخت راضی شو
I am hard at it .
U
سخت مشغولم
hard to please
U
مشکل پسند
hard
U
مدل کامپیوتر با دیسک سخت
hard
U
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
hard
U
سخت گیر نامطبوع
come down hard on
<idiom>
U
به سختی تنبه کردن
hard up
<idiom>
U
کمبود پول
hard
U
دشوار
hard
U
بشدت
hard
U
قوی
hard
U
خسیس درمضیقه
it is not very hard
U
چندان سخت نیست
it is hard to say
U
نمیتوان گفت
i hard him out
U
سخنانش را تا اخر گوش داده ام
hard by
U
درنزدیکی
hard by
U
نزدیک
hard
U
سخت
it is hard to say
U
به اسانی نمیتوان قضاوت کرد
hard
U
سفت
hard on (someone/something)
<idiom>
U
آزار دادن کسی یا چیزی
hard
U
متن چاپ شدن یا کپی اطلاعات در سیستم یا کامپیوتر به صورت خوانا.
hard up
U
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard
U
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard-up
U
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard
U
کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hard
U
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست
hard of d.
U
دیرهضم
hard
U
سخت در مقابل نرم
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard
U
که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hard of d.
U
ناگوارا
hard
U
خطا
to try hard to do something
U
تقلا کردن برای انجام دادن کاری
hard
U
خطای موقت در سیستم
However hard he tried ...
U
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
hard soil
U
رویه محکم
hold hard
U
عجله نکنید
hard wing
U
بال صلب
hard working
U
زحمت کش
hard stand
U
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
hard soil
U
خاک سفت
hard shell
U
کاسه دار
hard solder
U
لحیم برنجی
hard solder
U
لحیم سخت
hard soil
U
زمین سفت
hard shell
U
متعصب
hard shouder
U
شانه راست
hard shell
U
سخت
hard space
U
فاصله واصل
hard stand
U
بارانداز هوایی
hard solder
U
جوش سخت
hold hard
U
صبر کنید
hard x ray
U
پرتو ایکس سخت
hard starboard
U
سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
hard starboard
U
ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
hard times
U
هنگام تنگدستی
hard times
U
روزگارسخت
hard surface
U
سخت کردن سطحی
hard surface
U
اجرفرش کردن سنگفرش کردن
hard stock
U
اجر سخت
hard surface
U
رافرش کردن
hard surface
U
سطح چیزی
hard tube
U
لامپ سخت
hard vacuum
U
خلاء سخت
hard ware
U
فروف فلزی
hard working
U
پرکار
hard wood
U
چوب سخت
hard wood
U
چوب جنگلی
hard wood
U
چوب بادوام
hard wood
U
چوب سفت
hard wheat
U
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
hard water
U
اب سنگین
hard water
U
اب سخت
hard ware
U
فلز الات
hard superconductor
U
ابر رسانای سخت
hard time
U
روزگار سخت
hard sell
<idiom>
U
باپشتکاروسعی چیزی رافروختن
hard pressed
<idiom>
U
بارمسئولیت ووفیفه
hard-nosed
<idiom>
U
سرسخت بودن
hard feelings
<idiom>
U
عصب وخشم
hard as nails
<idiom>
U
ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.
U
لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
These coins are very hard to come by .
U
این سکه ها دیگه گیر نمی آیند
He is hard of hearing.
U
گوشش سنگین است (شنوائی اش کم است )
It is as hard as rock.
U
مثل سنگ سفت است
It was raining hard.
U
باران سختی می با رید
I had a very hard time ot it.
U
دراینکار پوستم کنده شد
rock-hard
U
بینهایتسخت
hard-nosed
U
یک دنده
hard roe
U
اشبل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
hard drink
U
مشروب قوی و پر الکل
hard drive
U
دستگاه دیسک سخت
[رایانه شناسی]
hard spun
U
[نخ با تاب زیاد با زاویه ای معادل سی تا چهل و پنج درجه نسبت به محور عمودی]
Hard architecture
U
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
hard pressed
<adj.>
U
دست تنگ
to work hard
U
سخت و با زحمت زیاد کار کردن
[اصطلاح روزمره]
hard-bitten
<adj.>
U
سرد و گرم چشیده
hard roe
U
أشپل
[تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی]
[ماهیگیری]
hard-won
U
رسیدنبههدفی
hard-wearing
U
قویوبادوام
hard-hit
U
درگیرمشکلی
hard line
U
افراط آمیز
hard line
U
سختگیرانه
hard line
U
سرسختانه
hard line
U
یکدنده
hard line
U
انعطافناپذیر
hard line
U
خمشناپذیر
hard line
U
سخت
to run any one hard
U
کسیرا سخت دنبال کردن
to die hard
U
دیرجان کندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com